وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

بازم تولد...

 

مانا و دانا جان تولدتون مبارک 

 

امروز عصر تولد مانا و دانا ست

فکر کنم مانا  ۵ سالش بشه و دانا  ۱ سال البته فکر کنم،  ۳۵ تا بچه دعوتن و وسط همه ی اونا من و شیوا هم دعوتیم

احتمالا مامانشون فهمیده ما هنوز بچه ایم....

 

به هر حال من و شیوا باید از الان بریم و به مامانشون تو دکور خونه کمک کنیم....

و شب هم که کـــــــیک خامه اییییی

 

مــــــــــــــــــــــــن میمیرم واسه کـــــیــــــک خامه اییییی

 

تا بعد

یه روز مهم واسه اونا که اصیلن...

روز عشق بر تمامی ایرانیان اصیل مبارک

 

 

فردا روز عشاق هست در تاریخ ایران باستان....

من نمی فهمم وقتی که خود مون یه جشن خوب و با اصالت تر از جشن اون اجنبی های بی رگ و ریشه و بو گندو داریم، چرا چسبیدیم به جشن اونا...

روز عشق به ایرانیان اصیل و اونا که عاشقن مبارک

 

من خیلی غمناکـــــم


دوستام دارن میــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرن.....

من دارم غم میخورم تا ترم تابستون دیگه نمی بینمشـــــــــــــون

امروز ساعت 7 شب بلیط دارن......

من نمی خوام اونا برن!!!

داستان۱


یه مرد 80 ساله میره پیش دکترش برای چک آپ، دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر 25 ساله ازدواج کردم و ح­الا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟
دکتر چند لح­ظه فکر میکنه و میگه: خب... بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وح­شی ظاهر میشه و میاد به طرفش. شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ..... بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین !
پیرمرد با ح­یرت میگه: این امکان نداره! ح­تما" یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده !
دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا" منظور منم همین بود !

نتیجهءاخلاقی: هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجهء کار خودته ادعا نداشته باش !

دریا سواری

25 بهمن طبق قانون اجنبی ها که طرفدارای ایرانی وطن فروششم کم نیست( روز ولنتاین که من اصلا قبولش ندارم وقتی خودمون چشن سپندار مذگان -البته اگه درست گفته باشمش- رو داریم بازم میریم سراغ جشنهای اون اجنبی ها-) . ...

من و دوستام رفتیم قشم جای همه خالی نبود جز ..... ؟!!!. آخه به هیچکی فکر نکردم . تو قایق خیلی خوش گذشت . وصف کردنش خیلی سخته ، مثلا ترسیدن آقای دکتر و اون مسافرای که میز خونمونو که داشتیم میبردیم قشم رو شکستن و کلی ماجرای دیگه که هیچ کدومش خالی از لطف نبود....
جلو اسکله مینا و سمیه( همخونه ای هام ) هم اومدن شدیم 10 نفر .
10 دختر مجرد خودتون فکر کنین چی میشه....شبم که با لنچ ساعت 10 برگشتیم و طبق معمول لنچ فقط صدای ما بود که سرمای رو دریا حالیمون نبود و مثل ذرت رو آتیش بالا پایین می پریدیم...

                                                           ****

امروز جمعه بازم قصدمون به قشم رفتنه ، آخه دوستام از قایق سواری خوششون اومده و بازم میخوان سوار قایق شن....

به هر حال جای
زهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا خیلــــــــــــــــــــی خالـــــــــــــــــــــــــــی......



شنبه هم حذفو اضافه دارم ، خدا خودش به خیر کنه...


من برم خریدامو حساب کنم....

اومدن...


دوســـــــــــــــــــــــــتام

سمیرا ، نگار ، خدیجه و مریم همین الان اومدن....

خوشــــــــــــــــــــــــحالم....


جای زهرا خیلی خالیه کاش اونم بود...

برم به مهمونام برسم .....


تا بعد...

باید خوشحال باشم؟

22 بهمن که قسمت نشد برم و یه مشت محکم بزنم تو دهان استکبار جهانی، شیطان بزرگ امریکا ، احتمالا امریکا ترسیده و اون روزو تو خونش مونده بود. به هر حال... (این قضایا ربطی به من نداره). انشالله سال بعد خودم میرم خفش میکنم...
                                                              *****

فردا ....
24 بهمن ، اتفاقی قرار بیوفته که طالع بینان و جادوگران و واقعه نویسان این واقعه را از عید 86 حدس زده و از قبل خبر داده بودن!
بــــله ، دوستان عزیز من ، بعد بارها و بارها برنامه ریزی و لغو برنامه ریزی به این نتیجه رسیدن که بیان بندرعباس.

سمیرا، مریم، خدیجه و نگار و (زهرا) - ملت شریف اتاق 103- این چهار نفر که زهرا در روز انقلاب ما انفجار نور بود، (22بهمن) اعلام کرد که از سفر کردن ناتوان است....
(آخه یک امر بسیار واجب برایش پیشامده بود هر کسی جای زهرا هم بود می ماند ولو یک خر)

                                                               *****


27 بهمن حذف اضافه دارم ، سپردم برام دعا کنن که بتونم یه 12 واحد دیگه بگیرم در غیر این صورت کی با 7 واحد میره دانشگاه....؟؟!!!!؟

اگه شما هم دستی به دعا دارید من رو بی نصیب نزارید....!!!


یا علی!!!