اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
منــــــــ
مشخصات یک بلاگر، نه توفیری به حال مخاطب مجازیای داره که به اینجا گذری میزنه ، نه این عناوین و مضامین!.... اما جهت رفع کنجکاوی و ابهام همین بس که:
جیغِ این وبلاگ، یه دختر سادهست که در اولین روزهای زمستان سالهای جنگ توی یه شهر بندری به دنیا اومد، که یه لیسانس لکندی کامپیوتر داره و یه ذهن عصیانگر و آشوبگر پس یه چهره آروم.... و حالا هر موقع که اینجا مینویسه. رها از قیود و موازین و آدابی که به فکر و زبان و قلمش زنجیر میزنند، میخواد از جفنگیات و خزعبلات و تفکراتی بنویسه که فکرشو مشغول میکنن... تا شاید باخوندن اونها در بعد، پی به عواملی ببره که روحش رو فرسایش میدادن و میدن، و باشد چراغی هر چند کم سو به سوی روشنایی...
ادامه...
22 بهمن که قسمت نشد برم و یه مشت محکم بزنم تو دهان استکبار جهانی، شیطان بزرگ امریکا ، احتمالا امریکا ترسیده و اون روزو تو خونش مونده بود. به هر حال... (این قضایا ربطی به من نداره). انشالله سال بعد خودم میرم خفش میکنم... *****
فردا .... 24 بهمن ، اتفاقی قرار بیوفته که طالع بینان و جادوگران و واقعه نویسان این واقعه را از عید 86 حدس زده و از قبل خبر داده بودن! بــــله ، دوستان عزیز من ، بعد بارها و بارها برنامه ریزی و لغو برنامه ریزی به این نتیجه رسیدن که بیان بندرعباس.
سمیرا، مریم، خدیجه و نگار و (زهرا) - ملت شریف اتاق 103- این چهار نفر که زهرا در روز انقلاب ما انفجار نور بود، (22بهمن) اعلام کرد که از سفر کردن ناتوان است.... (آخه یک امر بسیار واجب برایش پیشامده بود هر کسی جای زهرا هم بود می ماند ولو یک خر)
*****
27 بهمن حذف اضافه دارم ، سپردم برام دعا کنن که بتونم یه 12 واحد دیگه بگیرم در غیر این صورت کی با 7 واحد میره دانشگاه....؟؟!!!!؟
اگه شما هم دستی به دعا دارید من رو بی نصیب نزارید....!!!