وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

دریا سواری

25 بهمن طبق قانون اجنبی ها که طرفدارای ایرانی وطن فروششم کم نیست( روز ولنتاین که من اصلا قبولش ندارم وقتی خودمون چشن سپندار مذگان -البته اگه درست گفته باشمش- رو داریم بازم میریم سراغ جشنهای اون اجنبی ها-) . ...

من و دوستام رفتیم قشم جای همه خالی نبود جز ..... ؟!!!. آخه به هیچکی فکر نکردم . تو قایق خیلی خوش گذشت . وصف کردنش خیلی سخته ، مثلا ترسیدن آقای دکتر و اون مسافرای که میز خونمونو که داشتیم میبردیم قشم رو شکستن و کلی ماجرای دیگه که هیچ کدومش خالی از لطف نبود....
جلو اسکله مینا و سمیه( همخونه ای هام ) هم اومدن شدیم 10 نفر .
10 دختر مجرد خودتون فکر کنین چی میشه....شبم که با لنچ ساعت 10 برگشتیم و طبق معمول لنچ فقط صدای ما بود که سرمای رو دریا حالیمون نبود و مثل ذرت رو آتیش بالا پایین می پریدیم...

                                                           ****

امروز جمعه بازم قصدمون به قشم رفتنه ، آخه دوستام از قایق سواری خوششون اومده و بازم میخوان سوار قایق شن....

به هر حال جای
زهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا خیلــــــــــــــــــــی خالـــــــــــــــــــــــــــی......



شنبه هم حذفو اضافه دارم ، خدا خودش به خیر کنه...


من برم خریدامو حساب کنم....