وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

شبی برای دوره هم بودن

یلدا

یادمون باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که لذت دقایقی بیشتر به هم اندیشیدن را بایدجشن گرفت.

تپشهای قلبم را به باور خاطره هایم پیوند می زنم ،
و سرزمینی را که همزاد با خاک است و کهن تر از تاریخ ، برای نوباوگان خاک و تازه به دوران رسیدگان تاریخ زمزمه می کنم .
زمزمه می کنم که :
من از نسل شب شکنان روزگارم ،
من از نسل نورآفرینان پاک ،
از سلاله پاک آریائیان بردبارم ،
منم میراث هزار ساله زمین ،
همان ازشرق تا غرب گسترده آغوش ،
همان پیام آور مهر و دوستی ،
همان گرفته در فش آشتی بر دوش
نه خود ستیزم ، نه دیگر ستیز
مرا و یادگاران مرا به نیکی یادآر
که یادگار یادگاران من ، همه شادی است و شادمانی ؛

شب است و گیتی غرق در سیاهی
شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی
باور به نور و روشنایی است ،
که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
و از دل شبهای یلدا ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند

تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد ،



ته نوشت:

1.یلدا معدود شب هایی هست که برای آمدنش لحظه شماری می کنم، خونمون دوباره شلوغ میشه و فال قهوه و فال حافظ و هندونه و آش و یاد قدیما، این وسط تنها جای  بی بی خالیه و دلم براش تنگ،  این سومین یلدایی هست که اون با ما نیست، دلم برای قصه هاش، دلم برای عیدی هاش تنگ شده.

2. قاعدتا این پست باید شب یلدا گذاشته میشد ولی من این کارو نکردم با اینکه دیروز نوشتمش، باید یه فرقی می کرد با بقیه.