وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

اینـ پروندهـ مختومهـ استـ

خب به سلامتی این پروسه هم تمام شد، با اینکه خیلی زمان برد و کلی پول بالاش آب خورد ولی اخرش من موفق شدم و یک ضرب رفتم مرحله بعد.

بار اول معلم خوبی نداشتم و اصلن واسم زحمتی نکشید و بعدش کلی حرف پشت سرم بارم کرد( خیر سرم فامیل بود) و حتی به معلم دومم هم گفته بود که اینا راننده بشو نیستن. ولی در عوض معلم جدیدی که انتخاب کردم, معلم خوبی بود و با وجدان کاری و زحمت کش و دنبال پول حلال.

به هر حال آقا جان مهم اینه که من همون بار اول با یه عالمه استرس و جیش داشتن گواهینامه مو گرفتم.







ته نوشت:

1. اون فامیلمون هم بره به جهنم.

۲. کلوب دات کام هم ف/ی/ل/ت/ر شد

۳. دلم خنک شد از ف/ی/ل/ت/ر شدنش

آرزوهایـ کوچکـ منـ

لبه ی یه ارتفاعه حقیرنشستم...


دلم میخواد1بطری الکل سربکشم...


تا از مستی بالا بیارم


دلم  میخواد یه سیگار روشن کنم....


وقتی تموم شد روی دستم


خاموشش کنم...


دلم میخواد تو صورت یه قاصدک فوت کنم...


تا ازهم بپاشه.


دلم میخواد از قاصدک متلاشی شده


آویزون بشم...


دلم میخوادماه رو


بین دوت اانگشتام له کنم...


دلم میخواد


ازیه نردبون بالا برم


که اولین پله اش اخرین پله اش باشه...


دلم یه فیلم میخواد..یه فیلم که قهرمان نداشته باشه


دلم میخواد برام دلتنگ باشی..


وقتی اسممو میاری تنت بلرزه...


قلبت ازجاکنده بشه...


دلم


میخواد دیوونم باشی ...


میفهمی..؟


خوب همه ی ایناروروکاغذ نوشتم....


حالا دلم میخواد یه فندک بزنم


زیرش..که اتیش بگیره...


دلم میخواد ارزوهامو اتیش بزنم...


خاکسترش روبریزم تویه کف


دستمو اهسته فوت کنم....


دلم میخوادببینم خدا چه شکلیه...


کاش نورنباشه...


اخه نورچشمم


رومیزنه...


دلم میخواد یه فرشته گیربیارم وبا میخ بچسبونمش به سقفه اتاقم


دیگه دلم چی میخواد.....؟؟ کاش یادم بیاد...!!

این یک حقیقت نیست، این یک واقعیت است.

به یاد می آورم لحظه های

فراز را که :

 

صدای او اعتبارم می بخشید

 

...و لحظه های نشیب را که

اعتمادم

 

به یاد می آورم افرای

افراشته ای را ، به یاد می آورم مادرم را

بیچارهـ منـ، بیچارهـ دستـ هایمـ

من با استعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم  جراح بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست‌هام چه کار کرده‌اند؟ یک جایم را خارانده‌اند، مشق نوشته ‌اند، بند کفش بسته‌اند، سیفون کشیده‌اند و... .
دستهایم را حرام کرده‌ام. همینطور ذهنم را.




ته نوشت:

1. برای هیچ

2. از اول شروع کردم همه چیز رو.

ندارد.

دقت کردین در فیلم سفری دیگر که از فارسی1 پخش میشه خاله رُبکا  شبیه گوگوشه هر دوشون کلی با عمل زیبایی پوستاشونو کشیدن و خودشونو جوون نشون می دن و هر کاری می کنن که فکر کنیم اونا همون خوشگل های 30 ساله پیشن.....

answer

دیدی گاهی ٬ مدتها با یه سئوال زندگی می کنی ... که مثلا چرا فلان روز ٬ فلان آدم ٬ فلان کار رو کرد...

اون وقته که میشینی برای خودت فرضیه میسازی و هی صغری کبری می چینی ... اما به هیچ نتیجه ای نمی رسی ... اینجور وقتها من میگم خودتون رو خسته نکنید ... یه روزی ... یهو از یه جائی ... از یه کسی که اصلا انتظارش رو ندارین سئوالت جواب داده میشه ... اون وقته که آروم میشی ... حتی ممکنه جوابت ٬ چیز نا خوشایندی باشه ها ... ولی چون دیگه مجبور نیستی با اون سئوال زندگی کنی آروم میشی ... می خوام بگم ... حقیقت  ٬ جواب سئوالهای زندگیتون نیست ... حقیقت ٬ انتظاریه که باید برای پیدا کردن جوابهاتون تحملش کنید ... بعضی وقتها خیلی طولانی میشه خودمم می دونم ; ولی مطمئن باشید جواب ٬ یه روزی خودش میاد سراغتون ... باورم کنید .







ته نوشت:

1. کتاب اول زبان و تموم کردم، امروز روز اول کتاب دوم بود.

2. استادمون از ترم دیگه باهامون نیست.

3. دوست ندارم اون نباشه، خیلی دوسش دارم.

۴. تو ادامه مطلب یه دعوتنامه هست که صبحی واسم ارسال شده بود. کف کردم دیدم. آخه منو چه به این حرفا....





ادامه مطلب ...