وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

شیرازی که مهد تمدن بود

مغز سرم تیر میکشه ، بازم کلی سئوال بی جواب ..... عصبانی م ، بازم هم یه توهین دیگه به من به مردمم به استانم .....








ته نوشت:


1. لینک خبر :  حرکتی معنا دار ؛ توهین امیز و ضد بشری مسوولان استان فارس..

بعد از یک نفر

 زندگی... 

برای هر آدمی...از یک روز...از یک جا... 

 

از یک نفر به بعد... 

 

دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست... 

نه روزها... 

نه رنگ ها... 

نه خیابان ها...

. . .

زمان برگرده بیاد؛ می بوسمت دوباره من؛ یه جایی لب دیوار

مادرم هرمزگان

این روزها بندرعباس برای اولین بار بعد از سالها ، جنبشی رو داره در خودش احساس می کنه، همه ی مردم با هم و دوش به دوش هم میخوان نزارن که حتا یه تیکه از خاکشون جدا شه و قسمتی از فارس بشه، فارسی که همیشه به دیده ی حقارت نگریسه ماهارو. (این نظر شخصیه منه که دوسال تو اون استان زندگی کردم)

هر کسی حرفی میزنه ، هر کسی دلیلی میاره و من گیج وسطه این همه عقاید رنگارنگ.... نمیدونم 

از خیلی چیزا می ترسم، اینکه چرا پلیس مداخله نمیکنه؟ در گذشته با کوچیکترین حرکتی پلیس ها حمله ور میشدن به مردم ولی اینروزا خبری نیست و همه شون فقط تماشاگرن، دلم میگه طوفان بزرگی تو راهه، و همه ی اینا آرامش قبلِ توفانِ. 

عقلم میگه چه دلیلی میتونه داشته باشه که بخوان فارس دریا داشته باشه؟  چرا لامرد باید استان بشه؟ 

فارس مگه شهرستانهای اطراف خودشو آباد کرده که حالا به فکر اباد کردن شهر های کوچک استانهای همجوار افتاده؟ اگه به آباد کردنه ما خودمون چلاقیم مگه؟ و هزار چرای دیگه ...

دغده ی این روزام ، هضم  چرای این اتفاقِ . . . 


نیو جاب

فردا یعنی پنجشنبه  مصاحبه دارم واسه کار جدیدم، یه شرکت بین المللی ه، کلی استرس دارم، اگه جور بشه واقعن عالی و محشره ، فکرش رو که میکنم چشمام برق شادی میزنه . . . یعنی میشه چندتا پله رو باهم یه باره برم بالا؟

ولی کارش خیلی سخت اما خوبیش اینه که تو زمینه کاری هست که خودم میخوام و مرتبط به رشته ایی که خونده م...

نمیدونم چرا از یه طرف دلم قرصِ که تو مصاحبه قبول میشم و از یه طرف دل نگرانیه اینودارم که رقیبام قَدَر تر از من باشن، اونا مدرکشون احتمالن لیسانسه و من فوق دیپلم ....

شرکت هم لیسانس به بالا میخواد ولی چرا رزومه منو قبول کردن حتمن حکمتی داشته و من فقت به سابقه ی کاریم می تونم تکیه کنم .....

خلاصه دعا کنید واسم . . . .

یک عدد دانشجوی تنبل ِ درسنخون

کلاس های دانشگام شروع شده و من هیچ حسی واسه رفتن به کلاسا رو ندارم.

.

.

.

.

معرفی میکنم من همونی هستم که تصمیم گرفتم این ترمی همه کلاسا رو برم.

کار کردن عینهو خر

کاری کردم که رئیس کلن نظرش راجع به من عوض شد، حالا اگه بخوام از این شرکت برم مطمئنن رئیس غصه میخوره ....