وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

14 آذر

تووی اون نگاه اول دلم از نگاهت یه چک خورد
تو چشم‌هات از همون اول، دلم رو بدون شک برد
آره خب جهان من شد، صورت بدون نقصت
دلم رو دیگه نمیخوام، بزار بمونه دستت

تجربه زندگی دونفره

حس قشنگیه وقتی ببینی یکی از ته دل دوستت داره و برای خوشحال کردنت از هیچ کاری دریغ نمیکنه

امروز رسما نامزد شدیم و میریم که خونه عشقمون رو بسازیم



آخه چرا روز اولتونو یادتون میره

وقتی وارد این کارم شدم بهم گفتن که اینجا فوت کوزه گری نداریم و هرچی یاد گرفتی و باید به بقیه یاد بدی، ما هم گفتیم چشم

اما بعد که رفتیم تو کار دیدیم ای بابا فقط این چیزا واسه ما بوده، و خیلیا خسیس ن سر دو کلوم اطلاعات دادن بهمون، خلاصه منم چندتا از دوستا و فامیلمو که کار میخواستن معرفی کردم که دوتاشون هنوز دارن کار میکنن و یکی از فامیلمون که کلی زمان گذاشتم کار و یادش دادم حالا شاخ شده واسه م و فکر میکنه شده علامه دهر...منم که عین خیالم نبود ولش کردم به حال خودش

گذشت و بهش ثابت شد که اشتباه میکرده حالا از خیطی که روش نمیشه تو روم نگاه کنه بگذریم ، مونده تو کارش...منم که تو فکر عوض کردن شرکتمم اون می مونه و حوضش

ببینیم که میخواد چیکار کنه ....

کاش یادمون بمونه که روز اول خودمون تو هر کاری، کاش یادمون بمونه کی کمک کرد، کی دست گرفت و کی بود که سنگی انداخت جلو پامون

منِ سرگردون

وقتی از ترس هام و دل نگرانی ها و اشتباهاتم می نویسم ، همیشه یه ترس پشتش هست که مبادا نامحرمی بدونه، می سوزونمشون و زار زار گریه شون میکنم

در سفری به خود هستم

دیرگاهی است که افتاده ام از خویش به دور


شاید این عید به دیدار خودم هم بروم.

 


اونی که از ما گذشت ، در گذشت

آدم‌هایی‌ که ما را ترک می کنند 

سه‌ دسته اند

یک گروه آنهایی که بر میگردند گرچه نه آنها دیگر همان آدم‌های سابق هستند و نه ما

گروه دوم کسانی‌ هستند که هرگز بر نمی‌گردند چه آنهایی که نمی‌خواهند ، چه آنهایی که نمی توانند

گروه آخر آنهایی هستند که باید دعا کنیم آنچنان پلهای پشت سرشان را خراب کنند که اگر هم بخواند ، نتوانند برگردند.

خطر ناک‌ترین گروه سومی‌‌ها هستند .

 چون موقع رفتن طوری ما را میشکنند ،

 که ما تا مدت‌ها در کما می‌‌مانیم و خیلی‌ دیر می‌‌فهمیم که برای چه آدم‌های بی‌ ارزشی اشک ریختیم ، احساس گناه کردیم، از خود گذشتگی کردیم ، و تا مرز نابودی ، زندگی‌ را فدا کردیم ... خیلی‌ دیر میفهمم ... خیلی‌ دیر ... ولی‌ یک روز میفهمم ... چیزی که هرگز نمی‌فهمیم این است که اصلا چه چیز این آدم‌ها را آنقدر دوست داشتیم؟؟؟؟ روزی که آدم‌های بزرگتری ، با ارزش‌های والاتری وارد زندگی‌ ما شدند ،  آن روز قدرِ  خودمان را بیشتر می‌دانیم. 


آدم وقتی تصمیم به ترک چیزی گرفت هرگز نباید  به آن بازگردد...

حالا چه بخواهد

سیگار باشد

یا چای

یک آهنگ

یک آدم

یک احساس

هر چه !

حتی یک " خودش "

که بوده و نباید باشد...هرگز برنگردد

اون آن  تنها برنخواهد گشت!

یک ترس مداوم

پا به پاش توی زندگی خواهد بود.