ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 |
با هم دیگه صحبت کردیم اینقدر حالش بد بود که دلش نمیخواست ویدیویی صحبت کنیم- حرف زدیم و دوباره نقشه کشیدیم واسه گردش و تفریح بعدبهبودش- اما هر دو نفرمون میدونستیم که دیگه تمومه- یه هفته بعد زنگ زدن که دم صبح سفر کرده و پسر و شوهر و مارو تنها گذاشته و رفته پیش بیبی.
ده روز بعد تولد۳۵سالگیشو تو خونه ش بدون حضور خودش جشن گرفتن- ما هم از اون ور دوربین موبایل تو جشنش بدون خودش شریک بودیم-
هی روزگار بیوفا
روزها و ماههای خوبی نیست.۴ماهه که فهمیدیم دخترخاله دانشمنده سرطان گرفته و حاضر نیست بره درمان.
من نمیتونم یهویی خودمو عوض کنم وهر روز هر روز بهش زنگ بزنم و حالشو بپرسم. مثل گشته اخر هفته ها از طریق واتس اَپ صحبت میکنیم و از روزایی که گذروندیم حرف میزنم. کلی عکس از شهری که عوض شده براش فرستادم و نقشه کشیدیم که وقتی اومد ببرمش اونجاها هم بهش نشون بدم.
خرداد همیشه در از حادثهست برای همه و من
حوصله م دیگه خیلی سر رفته
شرکت و دانشگاه کسل کننده شدن و دنبال سرگرمی جدید باید گشت
استاد مقالهای که نوشته بودم رو دید و پسندید و قراره بفرستمش بره
روزهای فروردین همیشه مزخرف تر از هر روز دیگهای هستن