سپیده: امیر محمد اگه ساکت بمونی تا من مشقامو بنویسم بعد باهم می ریم حال اینا رو می گیرم(منظورش به من و مامانش بود) امیر محمد:(با همون لبخند شیطونیش) خب، باشه
بعد 3-4 دقیقه
امیر محمد: سپید( همون سپیده ی خودمون) می دونی چرا من ساکتم؟ سپیده: نه؟ امیر محمد: چون من تو رو درک می کنم
ته نوشت: 1. متن بالا گفتگوی دو تا بچه 5-6 ساله بود که تازه رفته بودن پیش دبستانی 2. جالب بود اون بچه می دونست وقتی ازش خواهش کردن که کاری رو انجام بده قبول کنه و سر حرفش بمونه، ولی چرا همه ی آدما وقتی بزرگ میشن دیگه سر حرفشون نمی مونن؟ 3. کسی جوابی داره به من بده؟ |