تنبل شاه عباس

سلام .

حالتون خوبه ..

از اینکه منو بعد از یه مدت می بیننی چه احساسی دارین ؟؟؟ نه جان من راستشو بگین؟؟؟ زیاد خوشحال نشین آخه من خواهرشم . اره من آیدا خواهر نگارم خانم تنبل بزرگ شاه عباسم .دیروز طی تماسی که باهاش داشتم و بعد از چند بار تماس مکرر که جواب داده نشد و بعدش معلوم شد در توالت داشتن کار خیر انجام می دادن و بعد از چند دقیقه گفتگوی خواهرانه ( پیله نکن به شما ربطی نداره ) دلیل آپ نکردنشو پرسیدم که در جوابی که  داد  واقعا به خواهرم افتخار می کنم .

<<< خلاصه متن گفتگوی تلفنی>>>

آیدا : چرا آپ نمی کنی ؟

نگار : به اینترنت دسترسی ندارم 

آیدا : چرا نمی ری سایت دانشگاه

نگار : حوصله ندارم برم

آیدا : چرا ؟

نگار : آخه راهش دوره

آیدا : کجاست مگه ؟

نگار : طبقه چهارم دانشگاه .. من کلاسام تا طبقه  دوم بیشتر نیست

آیدا : عجب

نگار : برو به جای من تو وبلاگم  آپ کن . 

آیدا : عجب 

شما هم پی بردین ؟؟؟ بعد مامانم دلش خوشه دخترش اونجا درس می خونه . من که چشمم آب نمی خوره . دو تا پله بالا نمی ره .