شیطان اندازه یک حبّه قند است گاهی
می افتد توی فنجانِ دلِ ما حل می شود آرام آرام بی
آنکه اصلا ً ما بفهمیم و روحمان سر می کشد آن را آن
چای شیرین را شیطان زهرآگین ِدیرین را آن وقت او خون
می شود در خانه تن می چرخد و می گردد و می ماند آنجا او می شود من
بگذریم از این حرفا.... تولدشه امروز، خواستیم بگیم عزیزه واسمون همین.
|