۲۴ مین زمستان

بوی ترشیدگی اش سر تا سر بندرعباس را در بر گرفته . امروز صبح با دقت بیشتری به چهر اش نگاه کردم . وقتی می خندید چند خط چروک کنار چشمش و گوشه لبش نمایان می شد . چند تار موی سفید . شاید پیری و شکستگی زود رس صورتش نشانه از زیاد درس خواندن در کوچه پس کوچه های دانشگاه باشد ولی خوب کارنامه وی بیان گر این حرف ها نیست . بگذریم .  نمی دونم کی اون پسر بد بخت با اسب سفیدش می یاد تا خواهر منو با خودش ببره و مالکیت کل اتاق به اسم من بشه .




امروز صبح ساعت 9 صبح وارد سن 24 سالگی شد .

چون خودش پوشک بود من به جاش وبلاگشو آپ کردم .

تولدش مبارک .

من خواهرشم ...