انسانم آرزوست!

این برای ثبت در تاریخ است ، برای ثبت در دفتر خاطرات، در ذهن، در هرجایی که آدمیزاد بعدها بهش رجوع میکند.
شما بخندید، 
ولی همین که در وانفسای این روزها، که  تا دوردست هام هیچ چراغی روشن نیست و اشکهام از نفس ها سبقت میگیرند، کاش یک نفر پیدا بشود که به من بگوید :"اشکالی نداره، تقصیر تو نیست" ، 
من را تا ابد مدیون نوع انسان میکند، که هرجا دیدم کسی گریه کرد ، کسی غصه داشت؛ به آغوشی، به دست نوازشی، به کلام مهربانی ، به لبخندی (هرچه که در توانم بود) دردش را کم کنم.
.
.
.
.
ته نوشت:
1-دلم واسه مامان بزرگم تنگ شده- 8سال میگذره ولی انگار هنوز کنارمه... لبخندش ...صداش ...