الان، دقیقا همین الان داشتیم چیپس با پنیر می خوردیم
من و ابجیم و دختر داییم(شوهرشو فرستاد پی نخودسیاه-محل کارـ و خودش اومد خونه ی ما تا با ما همراه باشه)
از ساعت ۶ تا الان همون بیداریم واسه خاطر یه چیپس پنیری. . .
این خواهر نامرد من می خواست بعد رفتن من ترتیب چیپس پنیری ها رو بده که مامانی گفت:
می خواین سر دختر من کلاه بزارین؟
دارم میرم. . .
شیوا میگه من قصد جونشو دارم از همون بچگی
وقتی ۱۱ روزش بوده بهش نیمرو دادم
۵ ماهش بوده دختر خالم بهش آبگوشت میده که اونم اسهال می گیره . . . (دختر خالم بعد ۱۶ سال به این عمل وقیحش اعتراف کرد)
و وقتی که ۱۲ سالش بوده از پشت بوم افتاده
میگه تو به نوشین پول دادی تا بهم آبگوشت بده و من اسهال بگیرم بمیرم و اونروز منو بردی پشت بوم تا بیوفتم پایین
واسه همین قصد داشت چیپس پنیری بیشتری بخوره
البته اینم بگم که واسه بعد رفتن من چیپس نگه داشته که تنهایی بخوره. . .
ته نوشت:
۱. دارم میرم تا ۷تا ۱۰ روز دیگه
۲. می دونم دلتون تنگ میشه واسم و پرپر میزنید، سعی می کنم به ایمیل هاتون جواب بدم
۳. این همه پست رو یه جا دادم جای یه هفته غیبتم(موجه هستشااااا) |