اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
منــــــــ
مشخصات یک بلاگر، نه توفیری به حال مخاطب مجازیای داره که به اینجا گذری میزنه ، نه این عناوین و مضامین!.... اما جهت رفع کنجکاوی و ابهام همین بس که:
جیغِ این وبلاگ، یه دختر سادهست که در اولین روزهای زمستان سالهای جنگ توی یه شهر بندری به دنیا اومد، که یه لیسانس لکندی کامپیوتر داره و یه ذهن عصیانگر و آشوبگر پس یه چهره آروم.... و حالا هر موقع که اینجا مینویسه. رها از قیود و موازین و آدابی که به فکر و زبان و قلمش زنجیر میزنند، میخواد از جفنگیات و خزعبلات و تفکراتی بنویسه که فکرشو مشغول میکنن... تا شاید باخوندن اونها در بعد، پی به عواملی ببره که روحش رو فرسایش میدادن و میدن، و باشد چراغی هر چند کم سو به سوی روشنایی...
ادامه...
پ.ن 1.(تو جاده با آهنگ بالاشهری علی موسی زاده) حالا شهر خو وِلی کِ بالاشهری سر وا سر چُوکُنی کِ بالا شهری اَشــو ...اَشــو..کیکنگ...کیکنگ.... 2. شام فقط هواری میگ و ترشی انبا و بس.