وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

کودکـــ درونــــ


وقتی میاد خونمون از اول حیاط داد می زنه زن واسم بادکنک بیار، سی دی بیار که من اومدم م م م م و با صدای بلند  می پره تو خونمون و یا دوچرخه شو میاره می گه بپر بریم چرخ بزنیم زن ن ن ن وقتی واسش فیلم میزارم که ببینه بهم می گه آفرینن ن ن به این می گن زن....

جمعه تولد 8 سالگیش بود.



ته نوشت:

1. امیرمحمد واقعا کودک درونه منه که به صورت یه موجود زنده کنار من زندگی می کنه و بهم یادآوری می کنه که دنیا اونقدرام که فکر می کنم زشت نیست.

2. وقت گذروندن با اون واقعا مفرحه.

3. دوسش دارم خیلی زیاد.