-
تمام
20 اردیبهشت 1392 22:24
گاهی وقتا میشه که آدم یه اسمو میشنوه و بعد از اون عاشق اون اسمه میشه و ممکنه اصلن صاحاب اسمه رو هم به خاطر نیاره فقت عاشق اون اسم شه برای همیشه منم عاشق اسم هایی هستم که اولشون با مَه شروع میشه و اولین بار هم سوم دبستان بودم که عاشق شدم، عاشق اسم مَه لقا ، مَه لقا یه دختر سفید لپ قرمز توی کلاسمون بود که خیلی هم خوشگل...
-
تصمیم میگیریم
19 اردیبهشت 1392 16:26
چقدر تصمیمات دارم واسه انجام دادنشون ، و جالبه که همیشه این تصمیماتم صاف میخوره به دوره امتحاناتم، که یا امتحانام به فنا می رن یا خودم با تصمیماتم.
-
آزادیـ
17 اردیبهشت 1392 11:40
آسمان ، زمین ، مال ِ من است.
-
بزن باران
17 اردیبهشت 1392 11:32
این خود ما هستیم که باید شادی ها را بسازیم. یادش بخیر ( دفتر شعر بهار ) روزگار کهنه ام یادش بخیر / آنهمه شور و شرر یادش بخیر طـفل بـودم بر لـب فریاد ها / آن سـکوت ذهن ها یادش بخیر چرخ می چرخید آرام و صبور / آن معلق ها شدن یادش بخیر از تمام شهر و ناهنجارها / لی لی عصرانه ام یادش بخیر می تراویدم ز باران و ز برف / آسمان...
-
دوس داری کیو معرفی کنی به بقیه؟
16 اردیبهشت 1392 15:45
میدونی چیه؟!!! همه ی حرفات تو ذهنم می مونه و و بعضی هاشون من لحظه لحظه دربارشون فک میکنم و اونا واسه همیشه مثه خوره میوفتن به جوونه من و وقتی روزی حرفی میزنی خلاف اون حرف قبلیت / حرفت هرچقدر از رو عشق و علاقه باشه از طرف من فقت یه دروغ شناخته میشه / همین.!
-
تو ، دلیل من
13 اردیبهشت 1392 09:25
چه ام شده به احوال درونم می نگرم گیج می شوم هزار اما و کاش... فقط کنارت را آرامشی است برایم غریب ته نوشت: دیشب در کنارت آرامشی داشتم بس عجیب.... هر چند کوتاه
-
آدم باید ذاتش سالم باشه
11 اردیبهشت 1392 11:53
یارو تا بهش فشار اومده هر جور که خواسته گند زده به ما هر جور که خواسته رفتار کرده به خودش اومده و دیده که اصن به تخممون هم حسابش نکردیم گفته من خوبیتو می خواستم خواستم به نفعت باشه من فقت نگران توام یعنی دلم میخواد بهش بگم بخواب بابا . . .
-
. . .
11 اردیبهشت 1392 11:50
عــشــق فــقــط عــزیزم و دوســـتت دارم نــیــســــت ! عشق اینه که تو هر شرایطی باهاش باشی ...
-
زن . . .
10 اردیبهشت 1392 14:57
زنی آهسته می میرد/ زنی هم انتقامش را/ ز مردی هرزه می گیرد ...زنی را می شناسم من .... زنی را می شناسم من که شوق بال و پر دارد ولی از بس که پُر شور است دو صد بیم از سفر دارد زنی را می شناسم من که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق می خواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون امیدش در ته فرداست...
-
. . .
10 اردیبهشت 1392 10:50
وقتی آدم از نزدیک ترین هاش ضربه میخوره
-
زندگی همینه
9 اردیبهشت 1392 17:11
بعضی وقتا آدما تو زندگیشون تو لحظاتی تصمیماتی میگیرن/کارهایی انجام میدن/حرفایی می زنن که نباید اتفاق می افتاده اشتباه می کنن و بعد از اون تا آخر عمرشون باید باید و باید و در هر لحظه تاوان اون اشتباه رو باید باید پس بدن و پس میدن خیلی سخته عمری پاسوز اشتباهی باشی . . .
-
رویایی واقعی
9 اردیبهشت 1392 14:14
پریشب خواب دیدم بعد مدتها واینقد واقعی که وقت بیدار شدن انتظار داشتم که واقعن تعبیر شده باشه خیلی بده که آدم اینقد وابستگی داشته باشه به مال دنیا و غصه ی چیزهایی رو بخوره که از دستش میده و اینقدر عمیق فک کنه که خوابشونو ببینه واقعن خجالت میکشم از خودم.
-
دلیلم باش
4 اردیبهشت 1392 15:01
گاهی توی دلم آشوب میشه و گاهی آروم، موندم که چه کنم و احساس واقعی م چیه . . . یه غده ی چرکینو کندم انداختم بیرونو هنوز جاش اذیت میکنه هرچند خوب میشه اصن بیاید از اون روزای سخت فقت همین یه بار حرف بزنم و بعدش دیگه چیزی نمیگم... خسته شده بودم از یار قدیمی، همش شده بود چرخیدن دور خودمم، نه اون آدم اثبات کردن خودش بود و...
-
به تو ..به تویی که نوری تازه در دلم روشن کردی...
3 اردیبهشت 1392 07:45
یک شب ز ماورای سیاهی ها/چون اختری بسوی تو می آیم/بر بال بادهای جهان پیما/شادان به جستجوی تو می آیم/سرتا به پا حرارت و سرمستی/چون روزهای دلکش تابستان/پر میکنم برای تو دامان را/از لاله های وحشی کوهستان/یک شب ز حلقه که به در کوبم/در کنج سینه قلب تو می لرزد/چون در گشوده شد تن من بی تاب/در بازوان گرم تو می لغزد/دیگر در آن...
-
عاشقانه تنهاست
31 فروردین 1392 08:52
با تو رسیده ام به شبی ابدی آه... تو کوچه کوچه مرا بلدی من بجز آبی نگاهت،آسمانی نمی شناسم تا تو سرگرم روزگاری،از نفس بی تو می هراسم رد شو از قاب لحظه هایم، دیده شو! عاشقانه تنهاست. رهسپارم به سویت اما جاده لبریز سوز سرماست مرا باور کنی یا نه، تویی پایان ویرانی چه غمگینانه آزادی از آن عهدی که می دانی با تو رسیده ام به...
-
آی لاو لایف
29 فروردین 1392 12:06
من با همین دلخوشی های کوچکم زندگی میکنم.
-
منـ ِ تنها
18 فروردین 1392 14:05
دیرآمدی باران دیرآمدی، من درجایی درحجم نبودن کسی خشکیدم...
-
خداحافظ منِ عاشق
10 فروردین 1392 23:30
و من امروز تمام شدم.
-
خداحافظ91
5 فروردین 1392 12:22
دو قدم مانده به خندیدن برگ یک نفس مانده به ذوق گل سرخ چشم در چشم بهاری دیگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان خب. . . سال جدید هم شروع شد، سال91 سال زیبایی نبود، سالی بود پِر از ناراحتی ، غم ، نارو خوردنها ، و تلاش های شکست خورده، دشمن های دوست نما و دوستیهای خاله خرسه . سال 91 سال...
-
هیچ اسمی نداره
14 اسفند 1391 01:15
بیا دوست معمولی باشیم.