-
ایوب رو یادتونه؟ من خاهرشم!
10 خرداد 1391 00:51
امروز واستادم تو روش، مثه یه مرد ، مردونه جوابشو دادم، بهش گفتم نه، همکارمو میگم ، فکر میکنه رئیسه منه، اومده دستور میده، منم خیلی قاطع بهش گفتم من از کی دستور میگیرم؟ گفت من ، گفتم خو برو به رئیس بگو که شما دستور میدید به من و تکلیفه من مشخص شه که با کدوم ساز برقصم! رئیس اومد پیشم و باهام کلی حرف زد ، مردک بدذات کلی...
-
Gad
16 اردیبهشت 1391 12:27
با تشکرات فراوان 1. بهم ثابت کردی واسه تشکر کردن از تو و همه خوبی هات ، حتمن لازم نیست نماز خوند 2. بهم فهموندی راه های دیگه ایی هم هست که بهت ثابت کنم دوست دارم و همیشه سپاسگذارت باشم. 3. بهم اون درکه لازم رو دادی که بدونم واسه ثابت کردن اراده م به خودم حتمن نباید روزه بگیرم و مردم و مجبور کنم که جلوم نخورن که من...
-
تنکس گاد
13 اردیبهشت 1391 13:01
خدا ! مرسی ته نوشت: 1. دارم می رم نهار 2. بعدشم دانشگاه 3. برگشتم خونه باقیشو تو یه پست دیگه می نویسم
-
می رن آدما از اونا فقط خاطرهاشون باقی می مونه
2 اردیبهشت 1391 10:30
اغلب مردم با دوست پسر / دختر خودشون یا حتی دوستای اجتماعیشون عروسی نمیکنن ، می رن دوستای آدمای غریبه رو می گیرن که ندونن اون قبل ازدواجش چه خاک بر سری هایی کرده... ته نوشت: 1. باز به خودم که جرات م بیشتره از خیلی کساست 2. باز به خودم که تو دوستی ادعایی نکردم و اگه ادعایی کردم پاش واستادم 3. مخاطب خاص دارد که می دونم...
-
گریه کن ، گریه قشنگه
29 فروردین 1391 09:31
رفتم دکتر واسه چکآپ چشمام . . معاینه کرد و بهم گفت اشک چشمات کمه و پلکات ورم داره بهم اشک چشم مصنوعی داد . . . اینو می خوام بگم... مدتهاست که دوس دارم یه دل سیر گریه کنم ولی فقط چشمام خیس می شه ... به هق هق نمی رسم ، موقع که دوس دارم هق هق بزنم از درد یه هویی خنده م می گیره و لبخند میاد رو لبام.... یه گریه درست حسابی...
-
دقیقن
19 فروردین 1391 00:00
من به این باور رسیدم که چهره خونی علمی گرانبهاست و دونستن اون کمک به سزایی به شخصی می کنه که اونو بلده و از همینجا به خودم آفرین می گم که تا حالا تمام حدسیاتم در مورد کسانی که حدس زده شدن درست بوده.....
-
the book of lie
20 اسفند 1390 09:05
دروغ گفتن بده . . . خیلی بد ولی باور کنید بعضی وقتا لازمه . . . وقتی دوست نداری کسی از کارات سر در بیاره ، دوس نداری واسه کسی توضیح بدی ، خو چه مشکلی داره مگه؟!!!
-
دو دو تا
16 اسفند 1390 10:09
هیچ زمانی هرگز عمرن واسه خاطر کسی که بهش اطمینان ندارین و می دونین حرفاش دروغه کاری انجام ندین. هیچ وقت
-
Liar
14 اسفند 1390 13:04
گاهی وقتا حتی نمی تونی حرفایی رو قبول کنی که با اشک و آه همراهن اونی که زل زده توی چشمات و گُله گُله اشک می ریزه و واست حرف می زنه و تو فکرت جای دیگه ست.... و داری به بعدش فکر می کنی ، پیش خودت می خندی به حرفایی نمی تونی باورش کنی , می خندی به سادگی اون
-
یک شماره پرسنلیه جدید
7 اسفند 1390 10:38
راستی گفته بودم که می خوام از کارم استعفاء بدم؟ خو استعفاء دادم مثه مرد الان یه جا بهتر سرکار هستم.
-
Unattainable dreams
26 بهمن 1390 19:35
گاهی وقتا یه آرزوی داری، خیلی خیلی کوچیک، خنده دار ، که به هرکسی بگی خندش می گیره و بهت می گه: اینم شد آرزووووو .... ولی اون چیز واست آرزوی ِ ، یه آرزوی دست نیافتنی...اونقدی که اینقد بهش نمی رسی که روزی یادت می ره یه روز اون آرزوت بوده......
-
اعلام نمرات از طریق وحی
3 بهمن 1390 16:30
مغزم بدجور درگیر پاس شدن درسا بود و هست ، نگران شهریه ترم بعد و خلاصه کل خرجهای انواع و اقسام مدل درس خوندنم. و بیشتر فکرم درگیر نمرات درس نطریه زبان ماشین و معماری کامپیوترم بود . دیشب نزدیک صبح بود که خواب دیدم استادم بهم میگه ، نترس درستو نمره اوردی.... از خواب که بیدار شدم هم خوشحال بودم و هم می ترسیدم خوشحالیم...
-
. . .
21 دی 1390 20:08
تَه که نوش نه ای نیشُم چرائی؟ تَه که محرم نه ای پیشُم چرایی؟ نمک پاش دل ریشم چرایی؟ ته نوشت: 1. بابا طاهر عریان
-
No peace
29 آذر 1390 23:46
میگن تمام دانشگاه رو دوربین گذاشتن...... امشبم یه دخترو پسر رو گرفته بودن ، دوسم میگفت اقا حراستیه بهشون می گفته چرا چسبیده بودین به همدیگه؟؟؟ (سئوال بوده واسش؟ حتمن خودش تا حالا به یه دختر نچسبیده) آخه چرا نمی زارن من احساس آرامش داشته باشم ها؟!!!، حالا همش باید حواسم باشه دست تو دماغم نکنم...اَه ه ه ه
-
یک عجوزه ی بو گندو
26 آذر 1390 21:19
رئیسمان یک عدد عجوزه ورداشته آورده وردست ما نشانده به اسم همکار که باری از دوشمان بردارد، ولی از شانس ما آن عجوزه باری که برنداشته خودش هم بر دوش ما نشسته و از بخت بد ما آن عجوزه خواهر زن رئیس می باشد و ما عملن هیچ گهی نمی توانیم بخوریم. ته نوشت: 1. ریس کلاه گیسش را عوض نموده و یک عدد کلاه گیس مدل مجنون بر سر خود زینت...
-
دوستان این دوره زمونه
12 آبان 1390 22:45
زنگ زنگ زنگ اس ام اس اس ام اس زنگ زنگ کارش که انجام شد دیگه طرفتم نمیاد هیچ، زنگ نمی زنه هیچ ، اس ام اس نمی ده هیچ اگه احیانن یه اس ام اسی چیزی بهش بدی اتفاقی عمرن اگه جواب بده
-
چپ دست
27 مهر 1390 15:23
این ترمی یکی از استادمونو دوس دارم خیلی هم چون مثه خودم چپ دست ه...... ته نوشت: 1. عاشق دوتا بازیگر بودم نیکول کیدمن و آمیتا باچن که فهمیدم هر دوشون چپ دستن.... حداقل یک وجهه تشابهی دارم باهاشون...خر کیفم الان 2. چپ دست
-
new job
22 مهر 1390 12:45
قصد انجام کاری جدید را داریم. . .
-
شاگرد زرنگ من
15 مهر 1390 23:53
گاهی از وقتها معلم خصوصی بعضی از بچه ها می شوم و ادای معلم ها را در می آورم.... سارینا کوچکترین شاگردم بوده که کلاس اول را تمام و به کلاس دوم می رفت.... املاء نوشتنش صفر ، روخوانی اش هم صفر..... مدت خیلی کمی پیش من می آمد چون اکثر اوقات یا من وقت نداشتم یا اون.... وقتی هم که می امد با لهجه و لحن صحبت کردن خوشگلش کلی...
-
آرزوی پرواز
11 مهر 1390 07:30
ته نوشت: 1. این زرافه کوچولوهه منه ، بهش احترام بگذارید.