-
ذهن خالی
23 شهریور 1390 01:06
چقدر بده که آدم بی تفاوت بشه نسبت به چیزی که قبلن دوسش داشت و واسش مهم بود... درد داره
-
ازدواج به روش هاگ
12 شهریور 1390 23:13
تو بزار من برسم خونه بعد تماس بگیر برای خواستگاری...... شاید منو یه نگاه دیده باشی ، اونقدری که رنگ لباسمم تو ذهنت نیست ، چجوری با خودت فکر کردی که اون دختر مورد نظر من هستم؟
-
فیلک من
16 مرداد 1390 00:05
بی خیال
-
مخالفم ، آقا جان من کلن مخالفم
26 تیر 1390 21:36
مد شده دیگه ..... دوستی بود و داشتیم در گذشته ، یه مدت وقتی که تماس می گرفتم باهاش گوشیش مدام خاموش بود و خودش گم و گور ، بعد مدتها که پیداش شد گفت خطه شو عوض کرده و دلیلش هم این بود که چون دینشو عوض کرده دنبالشن ، بعد از اونم ندیدمش ( البته مطمئنم که حرف مفت زده ، اون با اون خانواده ش محاله این کارش ) . الانه هم گاه...
-
اَن
2 تیر 1390 22:42
بدجور احساس پوچی می کنم. هیچ کاری واسه انجام دادنش ندارم
-
یک مرد
25 خرداد 1390 18:34
فقط اونایی که کادو دادن باید انتظار کادو داشته باشن...گفته باشم از حالا
-
من یک زنم
3 خرداد 1390 13:52
خلاصه اینکه امروز ما هم یه هدیه گیرمون اومد، شاید خیلیا بگن که چرا کمه و فلان و بسان، ولی امروز صبح منو واقعن غافلگیر کرد و کلی هَپی شدم..... رئیسمون ، امروز از جیب مبارک به من و همکارم که میشدیم دوتا خانوم محترم کادو دادن...... دستشم درد نکنه.
-
I like your choke
31 فروردین 1390 16:56
گاهی وقتا اتفاقایی می افته که می مونی توش، مثلن یکیش اینه که از کسی که دوستته و ارزش داره و خوبه ناراحت میشی، عصبانی میشی و اون ناراحتی و عصبانی به قدریه که نه می تونی فراموش کنی نه می تونی چیزی به اون بگی و می دونی اونقدری ارزش نداره اون مسئله که بخاطرش دوستتو برنجونی ولی با خودتم نمی تونی کنار بیایی، ترجیح میدی...
-
Cool experience
19 فروردین 1390 08:21
تجربه رنگ امیزی با بنزین و قیر، واقعن که سرگرم کننده بود.........خوشم اومده،
-
Do not marry
4 فروردین 1390 14:49
من دوس ندارم دوستم عروسی کنه......
-
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
27 اسفند 1389 17:31
نفس های 89 ه و این شاید آخرین پست . 89 میگم مرسی که تو سال من بودی و غمگینم که 12 ساله دیگه باید صبر کنم تا تو بار دیگر برای من تکرار شوی...و برای 90 می نویسم که من از سخت پوستانم. یک سال گذشت... بالا و پایین زیاد داشت ولی در کل ساله خوبی بود برای من..... همیشه هر جا اگه قرار بوده که آرزویی بکنم برای کسی آرزو می کردم...
-
هو دو یو دو
27 اسفند 1389 07:53
به تو فکر می کنم به پایان به تموم شدن به سکوت تو خود منی....
-
گاهی اوقات
21 اسفند 1389 19:59
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟ لازم است گاهی از مسجد، کلیسا بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه می بینی ترس یا حقیقت؟ لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنی که چهقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟ لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را...
-
معلم های با سواد
18 اسفند 1389 19:46
قرار بود چندتا عضو جدید بگیره شرکتمون، موقع طراحی فرم ها به رنیس شرکتمون گفتم برای قسمتی که باید تاریخ تولدشون رو بنویسن بهتره که به این صورت نوشته بشه روز ماه سال، حضرت آقا قبول نکردند و تشخیص دادن که این گونه نوشته بشه --/--/--، من گفتم اینا متوجه منظور نمیشااااااااا، حرف منو قبول نکرد و گفت میشن..... روز ثبت نام...
-
I m Coming Again
12 اسفند 1389 07:20
خب... خاطرات" وقتی من دانشجو بودم" دوباره شروع شد، کلی حرف دارم ولی فعلن وقتی ندارم که بنویسم، استادا همه تازه کار، جو گیر، سرسخت، تازه خانم ترشیده هه هنوز نیومده هر جلسه از مون امتحان می گیره.
-
یه مشت مفت خور
2 اسفند 1389 09:36
متنفرم از همه دوستام متنفرم/ هیچ کدومشون به درد هیچی نمی خورن/ هیچ کاری بلد نیستن/ وقتی میخوایشون نیستن/ کار دارن/ دوست پسرشون- دخترشون نمی زاره/باباشون خونه ست/ کلی کارای عقب افتاده دارن/ بعد ادعاشون کون خر رو پاره می کنه/ بدم میاد ازشون/ همشون باهام دوستن چون همیشه هستم/ همیشه چیزایی داشتم که اونا نداشتن/ همیشه...
-
خر
25 بهمن 1389 19:16
مرده شورتو ببره دانشگاه آزاد..... سگ تو روحت خراب کاری کنه که 14 واحد درسایی رو بهم چسبوندی که تو کاردانی با گه خوردن پاس کرده بودم........گدا گشنه
-
Strange
22 بهمن 1389 08:51
چشمامو باز می کنم، بیدارم، اطرافمو نگاه می کنم، برام غریبه ست.....همه برام غریبن. حتی شما دوست عزیز
-
پیسک دل
18 بهمن 1389 16:03
چند روز پیش داشتم لینک پیوندهامو مرور می کردم، خیلیا وبلاگشونو حذف کرده بودن ...خیلیا داده بودنش به کسی دیگه و یا دیگه به روز نمیشد وبلاگشون...این وسط چشم به وبلاگ پیسک دل خورد، دلم براش تنگ شد، مدتیه ازش خبری نیست...فکر کنم تو تظاهراتی، جلسه ای، گرفته باشنش و احتمالن اعدامش کردن.......به هر حال اگه کسی ازش...
-
مثلن بازی وبلاگی
14 بهمن 1389 18:25
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 بدترین اتفاق زندگی : همونی که فقط خودم می دونم بهترین اتفاق زندگی : خیلی چیزا....یکیش ممکنه یه بستنی سالار باشه تو اوج گرما که جیگرمو حال بیاره بدترین تصمیم : خیلی تصمیما.... بزرگترین پشیمونی : نگفتن نه به خیلی ها بهترین تصمیم : تغییر و ادامه زندگیم...