-
روان پریش
15 مهر 1388 22:40
با این اتفاقاتی که داره دور و اطرافم می اُفته من اگه از بیماری ام اس نمیرم حتما تا چند سال دیگه تو یه بیمارستان اعصاب و روان بستری میشم ته نوشت: ۱. آی ام سونیا آلن ۲. میرم کلاس زبان، بعدا داستانشو می گم
-
علت
6 شهریور 1388 14:50
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 دانشگاه مجاز نشدم ۱. تو ترمینال کاراندیش نشسته بودم و منتظر بودم اتوبوس بانگ حرکت بزنه، روی نیمکت کناری پیرمردی فرتوت دراز کشیده بود افغانی بود، فقیر بود ولی گدا نبود، ژنده پوش بود ولی معتاد نبود، به نظر میومد باید آدم مرتبی باشه اخر نون رو درکیسه ای پارچه ای...
-
زندگی ادامه دارد
28 مرداد 1388 10:39
ساعت 2:20 نیم روز تند تند یه مانتو زدم به تن و شال و یه کفش راحتی و حرکت با شیوا جلو سیتی سنتر قرار داشتم، سر خیابون خونه منتظر تاکسی زرد بودم که چند قدم جلوتر از من یک سایپا 141 زد رو ترمز، بر نگشتم نگاهش کنم، آروم دنده عقب گرفت و جلو پای من شیشه شو آروم داد پایین و یه فحش توپول بهم داد و همونجور اروم شیشه رو داد...
-
شب
14 مرداد 1388 12:50
شب است و چهره ی میهن سیاهه نشستن در سیاهی ها گناهه تفنگم را بده تا ره بجویم که هر که عاشقه پایش به راهه برادر بی قراره ، برادر شعله واره ، برادر دشت سینه اش لاله زاره شب و دریای خوف انگیز و طوفان من و اندیشه های پاک پویان برایم خلعت و خنجر بیاور که خون میبارد از دلهای سوزان برادر نوجونه ، برادر غرق خونه ، برادر کاکلش...
-
سر گردنه
13 مرداد 1388 01:43
دوستت با دوستش تو رو شام دعوت می کنه بیرون..... سرت منت می زارنو می گن هر جا که تو بگی.... تو هم کباب ترکی رو ترجیح می دی... سفارش میدین و منتظر می مونین. دو سه لقمه از ساندویچتو گاز می زنی و با ولع می خوری سانویچتو می دی دست دوستت واست نگه داره تا نوشیدنی تو باز کنی.... با سر قوطی که باز نمی شه مشغولی... سرتو میاری...
-
خواب نیمه کاره
5 مرداد 1388 13:36
سلام فاحشه هان ؟ تعجب کردی!؟... میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم، و گفتن از تو ننگ است! اما میخواهم برایت بنویسم شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان! چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را...
-
خداحافظ جاسبی
24 تیر 1388 20:56
فارغ شدم از تحصیل ته نوشت: ۱. حالا که درس نیست موندم چه بکنم. 2. دوست دارم برم کلاس خیاطی، هر کی که می فهمه مسخره می کنه. 3. کلاس خیاطی رفتن زشته؟!!!
-
انبساط
3 تیر 1388 11:31
با شروع تابستان امتحانات پایان ترم من هم شروع شد و من از همین اول راه در بعضی از قسمتهای بدنم احساس منبسط شدن شدید دارم. ته نوشت: ۱. درجه انبساط خیلی بالاست... ۲. تابستونتون هندونه ایییی
-
اعتراض
24 خرداد 1388 21:22
گرگها خوب بدانند ، در این ایل غریب ، گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز ، گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند ، توی گهواره چوبی پسری هست هنوز ، آب اگر نیست نترسید که در قافله مان ، دل دریایی و چشمان تری هست هنوز .......... " دکتر زهرا رهنورد
-
فرصت
17 خرداد 1388 18:17
۱۳۸۸/۰۳/۱۰ شیراز... ۲۰دقیقه وقت اضافه داری ترجیح می دی تا مقصد رو پیاده طی کنی نزدیک ظهره... باد میاد... از سمت چهارراه اصلاح نژاد به سمت پارامونت قدم زنان طی می کنی... با افکار خودت درگیری و.... صدای لق لق چیزی رو می شنوی... یه مکث کوتاه واسه یافتن محل صدا.... قصد حرکت می کنی... هنوز قدم اول برداشتی که........ درست...
-
اسهال مغزی
22 اردیبهشت 1388 18:42
آدم می مونه که وسط این حول و ولا از دست استادا اسهال بگیره یا این صغرا.... آیینه دق....
-
خدایا شکرت
6 اردیبهشت 1388 11:12
خدایا..... منم اینجا... نگام کن ایندفعه که اومدم سراغت چیزی ازت نمیخوام مث دفعه های قبل.... یه دقیقه فقط نگام کن.... می خوام ازت تشکر کنم..... آره، تشکر... تعجب کردی؟!!!! می خوام ازت تشکر کنم که منو، "من" آفریدی و یک: پیرزن چاق شکم گنده ی ک.و.ن گنده ی عقده ایی، حسود و هاف هافو نیافریدی ...... مرسی خدا.... با...
-
۱۳ به در
14 فروردین 1388 00:59
۱۳به در منم اینجوری گذشت: بیل زدن باغچه و هرص درختا و مرتب کردن باغچه و رسیدگی به گلا شستشوی کف آشپزخانه، کابینتها، چراغ گاز، گردگیری خونه.... ته نوشت: ۱. اینجا آخر خطه...عید تموم شد ۲. از فردا دیگه نیستم ۳. کل عید بارون بود کاش همه ی سال بارون بیاد
-
این گاو بر شما میمون
12 فروردین 1388 17:21
نوروز جشنی است که با کوله باری از تاریخ ،افسانه ها و اسطوره ها ،از دالان قرن ها و سده ها گذشته تا به ما رسیده است . میراثی است کهن که ایرانیان با شور و نشاطی خاص آن را جشن می گیرند و نماد پیوند گذشته با حال است . خدایا! چون سبزه ها متواضعم کن چون گل های کناره راه ها، ساده و بی خبر چون پروانه هایی که به شعله ها فرو می...
-
چرا هفت سین مقدس است ؟
30 اسفند 1387 14:17
عطر نرگس رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد نرم نرمک میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار این پستم درست مثل پست 1سال پیشم می نویسم این سال 87 هم کوله بارشو گذاشته رو دوشش و داره میره و امیدوارم که این سال جدید حالی به حولمون بده. انشالله که برین خونه بخت و همسران خوب با کتک خور ملس گیرتون بیاد. خوب باشه تمومش می کنم الان،...
-
تهمینه...
23 اسفند 1387 16:19
بالاخره بعد یه صبر کردن طولانیه طاقت فرسا و جانفرسا و صبر ایوب پیشه کردن و چون نوح زندگی کردن هدیه تولدم رسید .... اسمشو گذاشتم تهمینه خیلی خوشگله و خواهر مادر داره....صداش که خداست....باید تستش کنی تا بفهمی که من چی می گم. اینم مشخصاتش: Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نام پخش کننده Meizu...
-
سوی چشمانم را فرو کُش؛ می توانم ببینمت!
27 بهمن 1387 14:19
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 دارم میرم... با اینکه دلم به رفتن نیست، دارم به خودم می قبولونم که اونجا رو باید دوست داشته باشم که بهم بد نگذره...ولی مخم که خر نیست می دونه از تک تک آدماش متنفرم... ولی اینم می دونم که تنفر بده... چاره ای نیست اگه خدا بخواد و استادا کمک کنن این ترم آخره. این چند...
-
زن
23 بهمن 1387 08:44
" زن از دیدگاه دکتر علی شریعتی " زن عشق می کارد و کینه درو می کند ... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ... می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ... در محبسی به...
-
انتخاب واحد
17 بهمن 1387 13:13
انتخاب واحد داری....پول ریختی به حساب شهریه ولی بازم برات بدهکاری میزنه....انتخاب واحد مثلا اینترنتی ولی عملا دستی تو دانشگاه انجام میشه....ما خریم که حرف اینترنتی بودنشو باور کردیم... تماس می گیری دانشگاه میگی وصل کنه شهریه خود تلفنچی مشکلتو میپرسه و میگه بعدا تماس بگیر....بعد یک ساعت موفق به تماس میشی و نتیجه کار و...
-
ه مثل هرزه
15 بهمن 1387 19:18
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خب چیکار کنم وقتی با سرعت نور جیش دارم و مجبورم دم توالت دمپاییمو عوض کنم اونم در صورتی که یک صدم ثانیه درنگ کردن منجر میشه به یه آبرو ریزی بزرگ.... خب مسلمه دیگه با دمپایی خودم مسقیم میرم توالت و غرغر های مامان و به جون می خرم......آخیش.... 11/17 انتخاب واحد دارم...