اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
منــــــــ
مشخصات یک بلاگر، نه توفیری به حال مخاطب مجازیای داره که به اینجا گذری میزنه ، نه این عناوین و مضامین!.... اما جهت رفع کنجکاوی و ابهام همین بس که:
جیغِ این وبلاگ، یه دختر سادهست که در اولین روزهای زمستان سالهای جنگ توی یه شهر بندری به دنیا اومد، که یه لیسانس لکندی کامپیوتر داره و یه ذهن عصیانگر و آشوبگر پس یه چهره آروم.... و حالا هر موقع که اینجا مینویسه. رها از قیود و موازین و آدابی که به فکر و زبان و قلمش زنجیر میزنند، میخواد از جفنگیات و خزعبلات و تفکراتی بنویسه که فکرشو مشغول میکنن... تا شاید باخوندن اونها در بعد، پی به عواملی ببره که روحش رو فرسایش میدادن و میدن، و باشد چراغی هر چند کم سو به سوی روشنایی...
ادامه...
آخه من چی بگم.... عصر ارتباطات هست و ما همچنان در دانشگاه قشم باید دستی انتخاب واحد کنیم، اونم چه جوری باید سر . کله بزنی با خانم رشیدی و اقای زارعی. وقتی میای قشم واسه انتخاب واحد اول باید یه پارتی پیدا کنی، یا یه آشنا و یا یه شیر پاک خورده که کارتو راه بندازه و در غیر این صورت باید یه کفش اهنی بپوشی و صبر ایوب داشته باشی
میدونی چرا چون خانم رشیدی برمیگرده بهت میگه الان حوصله ندارم کارتو راه بندازم و یا اینکه میگه ولش کن ...بگو بعدا بیاد تا کارشو انجام بدم و یا که اقای زارعی داد میزنه سرت و میگه برو الان اعصاب ندارم بعدا مزاحم شو....
اینجا حرفای قشنگی میشنوی.... من نمی دونم پس اونا اینجا چیکارن.... من موقع انتخاب واحد بغض کرده بودم و یه اشاره لازم بود که بزنم زیر گریه ، بازم خیر بده خدا به آقای X و خانوم حــــــبیبا که کارشون رو ول کردن و اومدن کار منو انجام دادن .
اون روز اساسی سگ شده بودم ....
با همه ی تلاشای اقای X فقط تونستم 7 واحد بگیرم بقیش پر شده بود ولی بهم قول داد که تو حذف و اضافه مشکلمو حل کنه...
راستی خونه دار شدم واسه این ترم.....
آخر یه روز میشه که من حرف دلمو به این رشیدی و زارعی بزنم تا اون روز.....
بازم خدا رو شکر که ترم دیگه مجبور نیستم این خفتو تحمل کنم و بگم که دانشجوی دانشگاه قشمم....