وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

جوونی

الان، دقیقا همین الان داشتیم چیپس با پنیر می خوردیم

من و ابجیم و دختر داییم(شوهرشو فرستاد پی نخودسیاه-محل کارـ و خودش اومد خونه ی ما تا با ما همراه باشه)

از ساعت ۶ تا الان همون بیداریم واسه خاطر یه چیپس پنیری. . .

این خواهر نامرد من می خواست بعد رفتن من ترتیب چیپس پنیری ها رو بده که مامانی گفت:

می خواین سر دختر من کلاه بزارین؟

دارم میرم. . .

شیوا میگه من قصد جونشو دارم از همون بچگی

وقتی ۱۱ روزش بوده بهش نیمرو دادم

۵ ماهش بوده دختر خالم بهش آبگوشت میده که اونم اسهال می گیره . . . (دختر خالم بعد ۱۶ سال به این عمل وقیحش اعتراف کرد)

و وقتی که ۱۲ سالش بوده از پشت بوم افتاده

میگه تو به نوشین پول دادی تا بهم آبگوشت بده و من اسهال بگیرم بمیرم  و اونروز منو بردی پشت بوم تا بیوفتم پایین

واسه همین قصد داشت چیپس پنیری بیشتری بخوره

البته اینم بگم که واسه بعد رفتن من چیپس نگه داشته که تنهایی بخوره. . .

 

ته نوشت:

۱. دارم میرم تا ۷تا ۱۰ روز دیگه

۲. می دونم دلتون تنگ میشه واسم و پرپر میزنید، سعی می کنم به ایمیل هاتون جواب بدم

۳. این همه پست رو یه جا دادم  جای یه هفته غیبتم(موجه هستشااااا)