وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

؟

سپیده: امیر محمد اگه ساکت بمونی تا من مشقامو بنویسم بعد باهم می ریم حال اینا رو می گیرم(منظورش به من و مامانش بود)

امیر محمد:(با همون لبخند شیطونیش) خب، باشه


بعد 3-4 دقیقه


امیر محمد: سپید( همون سپیده ی خودمون) می دونی چرا من ساکتم؟

سپیده: نه؟

امیر محمد: چون من تو رو درک می کنم



ته نوشت:

1. متن بالا گفتگوی دو تا بچه 5-6 ساله بود که تازه رفته بودن پیش دبستانی

2. جالب بود اون بچه می دونست وقتی ازش خواهش کردن که کاری رو انجام بده قبول کنه و سر حرفش بمونه، ولی چرا همه ی آدما وقتی بزرگ میشن دیگه سر حرفشون نمی مونن؟

3. کسی جوابی داره به من بده؟