ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 |
سلام .
حالتون خوبه ..
از اینکه منو بعد از یه مدت می بیننی چه احساسی دارین ؟؟؟ نه جان من راستشو بگین؟؟؟ زیاد خوشحال نشین آخه من خواهرشم . اره من آیدا خواهر نگارم خانم تنبل بزرگ شاه عباسم .دیروز طی تماسی که باهاش داشتم و بعد از چند بار تماس مکرر که جواب داده نشد و بعدش معلوم شد در توالت داشتن کار خیر انجام می دادن و بعد از چند دقیقه گفتگوی خواهرانه ( پیله نکن به شما ربطی نداره ) دلیل آپ نکردنشو پرسیدم که در جوابی که داد واقعا به خواهرم افتخار می کنم .
<<< خلاصه متن گفتگوی تلفنی>>>
آیدا : چرا آپ نمی کنی ؟
نگار : به اینترنت دسترسی ندارم
آیدا : چرا نمی ری سایت دانشگاه
نگار : حوصله ندارم برم
آیدا : چرا ؟
نگار : آخه راهش دوره
آیدا : کجاست مگه ؟
نگار : طبقه چهارم دانشگاه .. من کلاسام تا طبقه دوم بیشتر نیست
آیدا : عجب
نگار : برو به جای من تو وبلاگم آپ کن .
آیدا : عجب
شما هم پی بردین ؟؟؟ بعد مامانم دلش خوشه دخترش اونجا درس می خونه . من که چشمم آب نمی خوره . دو تا پله بالا نمی ره .