ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 |
حوصله م سر رفته بود، اساسی کسل بودم، همش با خودم فکر می کردم که چه بکُنم! یادت دفترچه تلفن موبایلم افتادم، شروع کردم از بالا دونه دونه اسم ها رو خوندن و واسه هر کدومشون یه میس کال انداختم، فقط یه چندتایی ازشون تماس گرفتن اونایی که بیشتر صمیمی بودن باهام.
توی این همه اسم یاد آناستازیا و لوسیفر افتادم، هم خونه ای های قشمم، چه روزایی که باهم نداشتیم. اون خاطرات مثل فلاش زدن یه دوربین هی تو ذهنم میومدن و می رفتن، من و آناستازیا عشق دریا داشتیم، شده بود ساعت ده شب هم می رفتیم ساحل دریای قشم. قشم جزیره ی امنی هست، تا صبح قدم بزن تو خیابوناش و من هیچ تضمینی نمی کنم که هین قدم زدن اتفاقی نیفته. لوسیفر هم همیشه پایه بود و با ما میومد ولی باید زود بر می گشت خونه. یاد آقای دل سفید صاحبخونمون که واسمون باواریا و دلستر می خرید. و الهه که ارزش دوستی نداشت و ای کاش وقتی بچه ها پشت سرش حرف می زدن و همشم راست بود، پشتشو نمی گرفتم و انکار نمی کردم و با بچه ها بحث نمی کردم که حالا الهه بشه دوست صمیمی همونا و پشت سر من حرف بزنه و ....
اون مرتیکه ی دماغ هنوزم معاون آموزشی قشم هست و اون نوچه ش آقای آموزش ...
نمی دونم چرا دارم به گذشته فکر می کنم، به همه ی اونایی که سنگ انداختن جلوپام، روزگار سختی ست.
پنجشنبه عروسی دعوت بودیم و آبجیم راه می رفت و همش میگفت شـــــــــــاااام م م هتل ل ل. زنونه مردونه جدا بود ولی نمی دونم این برادر عروس چه اصراری داره که ما حتما تو عروسی حضور داشته باشیم.
از وقتی هم که کلاس رانندگی رفتم، هرجا میرم که صف هست میگم ببخشید مشه من اول؟ ماشینمو بدجایی پارک کردم و کارمو زود انجام میدمو میرم.
دیروز یه روز خیلی بزرگ بود واسه من....
راستی یادم رفت که بگم جمعه دیگه کنکور کارشناسیدارم و دار میمیرم از استرس.
1. کلاس زبان فعلا ول معطله.
2. لعنت به تو پرورش.
3. تا ابله در جهان هست مفلس در نمی ماند.