وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

خونه تکونی

۱. خسته شده بودم از تکرار

۲. قالبو عوض کردم با اینکه اصلا از این یکی خوشم نمیاد

۳. بهتر از هیچه

۴. گشنمه شدید



                      



ته نوشت:
1. سه روزه سر درد دارم
2. یه چیزی سر دلم سنگینی می کنه
3. اتفاقی نیوفتاده

احمقانه

  • البته که تو از من ابله تری چون که عاشق یه احمق تر از خودت شدی
  • خیلی عجیبه که شبایی که بی خوابی میاد سراغت جای زنگ زدن به دوست پسرت به دوست دخترت زنگ بزنی و تا صبح با اون حرف بزنی؟
  • 100% حرفای جالبتری می تونیم به هم بزنیم تازشم کلی غیبتم می تونیم بکنیم.






آخر نوشت:

1. این مایعش بود واسه جامدش فردا تشریف بیارین

خدایاهیچ حواست هست اینی که جلوت وایساده کیه؟... ببین این منم...

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است/  کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را/ نگه جز پیش پا را دید نتواند/ که ره تاریک و لغزان است/ وگر دست محبت سوی کس یازی ،به اکراه آورد دست از بغل بیرون/ که سرما سخت سوزان است.../ نفس کز گرمگاه سینه می‌آید برون/ ابری شود تاریک،/ چو دیوار ایستد در پیش چشمانت/ نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم/ ز چشم دوستان دور یا نزدیک.../ مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین/ هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی/ دمت گرم و سرت خوش باد/ سلامم را تو پاسخ گوی... در بگشای/ منم من میهمان هرشبت لولی وش مغموم/ منم من سنگ تیپا خورده رنجور/ منم دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور/ نه از رومم نه از زنگم، همان بی‌رنگ بی‌رنگم/ بیا بگشای در بگشای... دلتنگم/ حریفا، میزبانا، میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد/ تگرگی نیست، مرگی نیست.../ صدایی گر شنیدی قصه‌ی سرما و دندان است،/ من امشب آمدستم وام بگذارم، حسابت را کنار جام بگذارم/ چه می‌گویی که دیگه شد، سحر شد، بامداد آمد/ فریبت می‌دهد بر آسمان/ این سرخی بعد از سحرگه نیست/ حریفا گوش سرمابرده است این/ یادگار سیلی سرد زمستان است/ و قندیل سپهر تنگ میدان/ مرده یا زنده/ به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود/پنهان است/ حریفا رو چراغ باده را بفرو/ که شب با روز یکسان است.../ سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت/ هوا دلگیر/ درها بسته/ سرها در گریبان/ دستها پنهان/ نفسها ابر/ دلها خسته و غمگین/ درختان اسکلتهای بلورآجین/ زمین دل مرده ،سقف آسمان کوتاه/ غبارآلوده مهر و ماه/ زمستان است... .




ته نوشت:

1. حرفام تو دلم مونده نمی دونم چه جوری بریزمشون بیرون کافیه بگم تا به قبای یکی بر بخوره و فوری واسم قانون بکشه بیرون که می تونم ازت شکایت کنم و از این حرفا... همه حرفامو تو این زدم تمومه کسایی که این مدت از حالم خبر دارن میفهمن که چیا اومده سرم ولی مهم نیست بالاخره منم خدایی دارم و خدا هم یادش میوفته که منم هستم اون پایین.

2. تو این بیداد پهناور   تو این شبراهه سرتاسر     نه یک دست و نه یک آغوش    نه یک سنگ ونه یک سنگر     پناهی نیست جز آواز    رفیقی نیست جز دیوار   کجایی ای چراغ عشق    منو از سایه ها بردار

3. آنقدرگفتنی واسه گفتن دارم که  نه کسی وقت شنیدنشو داره نه حوصلشو.....درغیر این دو صورت هم مطمئنا براشون  فرقی نمیکنه که بگم یا نگم

زَجِه

  • فراموش کردن آدما مث آب خوردنه
  • فقط دمای آبش متفاوته





ته نوشت:

۱. تا حالا ابه جوش ۱۰۰ درجه خوردی؟

۲. خیلی حرف دارم واسه گفتن ولی اینجا دیگه امن نیست 

۳. خدایا مطمئنی داری منو میبینی؟؟؟ یه ذره فکر کن.....من که داره شکم میبره....

همیشه این گونه است

همیشه این گونه است

آن گونه که ذهن میترکد  میپاشد  متلاشی میشود

قامت واژه حتی خم نمیشود

امااین بار  بگذار ببارم

 بگذار بگریم

فقط بگریم

نه شعر میشوم نه واژه

نه رنگ نه حتی یک خط

رودر روی حزن دلتنگی ات

و نا محدود پاییز چشم هایت

میترکد این سلولهای نیم زندهء مردهء مسلول

کجای این ناکجای وانفسا بریزم طرح دلتنگی ات

وای از دست این واژه های مکرر پوسیده

" دلم گرفته  دلم سخت گرفته"

دلت گرفته دلت سخت گرفته

من کجای بطن تو چشم بر هم زدم

کجای گرمای تنت ریشه ام دوید

کجای دریای چشم ها یت

مهمان خانه های شنی شدم

من کجای تو این همه هیچم

من چرای این همه تو هیچم

من همه تو چرا این همه هیچم

چرااین همه  هیچ همه تو مرا این همه هیچ   نمی فهمد

از سر انگشتانت میبارم د ل ت ن گ ی تلخ تلخ

من کجای این همه هیچ وول میزنم این همه خود را خالی هیج

کجای این همه خود بی مفهوم ناگزیر از خود برای تو

میخواهم دیوانه باشم

بیا دیوانه باشیم

این جور این همه هیچ ساده تر میگذرد

تنها دیوانگی برای این همه دلتنگی جا دارد شاید

تنها دلتنگی برای این همه دیوانگی شاید

هر روز سلام

هر روز به امید دیداری زود

هر روز  من خیلی دیرم  خیلی دور

هر روز تو را به خدا میسپارم

هر روز خود را به خدا میسپارم

 من کجای هر روز این خود آ را میسپارم به تو

هر روز من خیلی دیرم  خیلی دور

بیا دیوانه شویم

این جور ما هم ساده تر میگذریم



یاد تو

من از او خاطره دارم

                    خاطراتی خوب و زیبا

                                      مثل زیبایی رویا

من از او خاطره دارم

                    خاطراتی خوب و شیرین

                                     مثل زیبایی آوار

 

من از او خبر ندارم      

                   اینو من باور ندارم

 

باور تنهایی موندن

باور تنهایی خوندن

باور بازی رو باختن

یادگار عشق رو بردن

 

اگه ابر که بارون می زنه

                       می زنه به موج دریا می زنه

می زنه به دشت و دریا می زنه

                        دل من که داره فریاد می زنه

عاشقم...

عاشقتم من

عاشقتم از روز ازل

 

عاشقم...

عاشقتم من

             بابت عشقت تا ابد

 

 

    هنوزم وقتی یاد تو می افتم دلم از غصه می لرزه... نیمه شعبان امسالم نبودی که بهم عیدی بدی، گردنبد نقرت هنوز گردنمه همونی که نماد دریاست ، یادت میاد؟ نیستی چرا؟ دیگه حتی به خوابمم نمیای که با هم سیب بخوریم، نصف من، نصف تو!

اون لبخندت، اون صورت ماه گونت و اون آرامشت دم رفتن حک شده تو خاطرم. تو می خندیدی و خوشحال از آزاد شدنت و ما گریه از غم رفتن و غصه ی اینکه بودنتو نفهمیدیم، بعد اون شبی که با هم سیب خوردیم به این باور رسیدم که نرفتی، هستی اینجا، فقط و فقط تو خونه ی ما، پیش من و دادایی و مامانی، می دونی چرا؟ چون همیشه این مامانی بود که به حرفات بهاء می داد و هر کاری که داشتی انجام می داد، الانم که هر وقت چیزی خواستی از مامانی خواستی و سراغ هیچ کس دیگه هم نرفتی... . یادت می یاد شب آخر با دستای نرمت که حالا دیگه قوتی براش نمونده بود دستامو تو دستات گرفتی و گفتی : تو هیچ جایی نرو بمون اینجا و من قول دادم که بمونم! ولی تو که خوابیدی رفتم. .. و فردا صبح واسه اومدن من دیگه دیر شده بود... تو رفته بودی  ...بیا بگو که ازم دل گیر نیستی . . .   دوست دارم بی بی ماهو...





ته نوشت:

۱. تو رفتی و بی تو، هوای خونه سرده . . .

حرف دارم

میخوام کمی بحرفم............ مثل همیشه............مهم نیست ولی............

تنها که شده ام................لرزم دیگر تمام نمی شود....تنها که بوده ام.. .خوابم برده.......خسته....خستم....می دانی؟؟؟؟؟؟ خستم......................

                                       مغزم را که دریل می کنم باز هم می بینم گم شده ام ..... گم شده ایم شاید....نمی دانم ........کلاغ هایم را پر    می دهم.....مترسکم را که می شوم..خدایم را که در آغوش می گیرم..     

تنهام

            

خوابم می برد..آرام..خوابم می برد..........................  قرص هایم را می خورم...شل شل خود را به روی بالشت می کشم.... ساعت را خاموش می کنم........زنگ میزند باز هم..خاموش کرده ام....اما زنگ می زند باز هم...... خوابم که می برد... خدایم را که

می بویم... در آغوش می گیرمت..

تنها می شوم...قهوه سر گاز سر رفته است....تلخ می شوم...زیبا می شوم...مترسکم را می شوم.....کلاغ هایم را پر می دهم..آزاد بی ترس.....................

 

خسته که می شوم....

                                 بازوان خدایم را می بوسم...مترسکم را می شوم..لخته خون هایم را میشمارم...ابدیتم را می گریم..  خدایم را در آغوش می کشم... تنها که بوده ام.. خوابم می برد...........................   خسته ام تو میفهمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نگار، واژه رنگ میگیرم... خدایم را ..... رنگ...... خستم تو میفهمی؟؟؟؟؟؟؟


دستکش های آبی ام را در برف گم کرده ام. خدایم را در آغوش می کشم....... تلخ می شوم....... قهوه ام سر گاز سر می رود.. خوابم می رود.. در آغوشم می خوابانمت...       خسته ام

 تو می فهمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



ته نوشت: 


۱. این مث حرفای منه ولی به قلم یه دوست که از دلش نوشته( رادیکال)

۲. کپی برداری یه گناه نا بخشودنیه(به گفته ی دختر داییم)

3. ازت گله مندم

4. بعضیا ارزش اینو ندارن که حتی بهشون فکر کنی

5. بعضیا ذاتن گدا صفتن، تازه به این موضوع رسیدم، متاسفانه چند تا از این دوستا دارم

6. امیدوارم همه چی درست بشه من لجباز نیستم، ولی لج کنن منم کم نمی زارم!

7.حقیقت همیشه تلخه( ضمیر)