وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!
وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

وقتیـــ آسمانــــ بهـ زمینـ میچسبد

اینجا، جیغ از جفنگیات ، خزعبلات ، تفکرات خود می نویسد!

دارم میرم....


دارم میرم شیراز......
دل همتون بسوزه.......

چه کیفـــــــــــــــــــــــــــی میده سرمـــا........


میرم دوستامو ببینم......

فکر رفتنش خیلی قشنگه ولی بدترین قسمت این فکر اینه که باید سوغاتی بخرم.......

فکرش شده واسم کابوس.....کاش مجبور نبودم.....

(دیدی بعضیا با چه ذوق و شوقی واسه تمام فک و فامیل و دوستان و آشنایان و ... سوغاتی میخرن....
همینان که همه رو طمع کار میکنن. اونوقت یکی مث من که این کار از شب اول قبر هم دردناک تره واسش باید چه خاکی بریزه تو سرش؟!!!.....)

okمن برم ..ساعت 7 شب بلیط دارم....
بازم میگم دلتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون بسوزه....

بخشیدمت.....

 

 بخشیدمت و دارم سعی میکنم که فراموشت کنم....

ولی بدون از وقتی که پاتو از در خونه گذاشتی بیرون و پشت کردی و رفتی

من مرده فرض کردمت....و اینو مطمئن باش تا الان اجازه ندادم که کسی پشت مرده ی تو حرفی بزنه...

بخشیدمت و سپردمت به خدا...

 

به خاطر همه ی اون نامهربونیات

به خاطر همه ی اون کم لطفیات...بد اخلاقیات، کم حوصله گیات، داد و هوارات....

به خاطر همه ی اون لحظه هایی که بهت نیاز داشتم و تو نبودی....

به خاطر همه ی اون روزهایی که من منتظر اومدنت بودم و تو ...کجا بودی....؟!!

به خاطر  همه ی اون  محبتی که حق من بود و تو ازم دریغ کردی....

به خاطر همه ی اون چیزایی که تو زندگی واسم کم گذاشتی.....

 

من سالهاست که فراموش کردم که تو هم وقتی وجود داشتی....

من تو رو ، تو خودم کشتم....تو واسه من یه تموم شده ایی...

با اینکه می دونم یه روز برمیگردی...ویلون و پشیمون....

من دیگه اون بره کوچولو نیستم که وسط گرگا ولم کردی و رفتی پی زندگی خودت و دلت هم اصلا برای بی کَس شدنم نسوخت و ..اصلا بفکرم نبودی....

می دونم الان همش تو فکرت منم و آیندم و زندگتم بعد تو..... و کلی پشیمونی...

ولی عزیز من دیگه پشیمونی سودی نداره...

من بزرگ شدم با همه عقده هایی که تو دلم مونده....

ازت گذشتم و بخشیدمت و سپردمت به خدا....

اون بلده چه جوری تلافیه منو سرت در بیاره....

تو  دلم یه حرف که میخوام بگم...میدونم که خوب نیست بگم، و  پشت سر مرده حرف زدن خوبیت نداره  و الان کسایی که میدونن منظورم با کیه...بهم میگن..کار خوبی نکردی دختر ...و کلی نصیحت...و از این حرفا....

ولی میخوام بگم تا دیگه تو دلم نمونه....

میخوام بگم که...

 

بــــــــــــرو به درک  

خواهش..التماس...

 

 

 

تو رو خدا

 

               نـــــــــــــــــــــــــــرو....

من دلم تنگه.....

 

من دلم واسه دوستام تنگ شده.....

من خونمو نو میخوام.....

 

این هفته نمی تونم برم خونه....

خودم...

 

خیلی دوست دارم بندازمش بیرون...

  کیفور میشم اگه بتونم از خودم جداش کنم....

                                 بکنمش،

                                       بکشمش،

                                      و بعد ....تو سطل زباله...

نـــــه!!!...اصلا...

 می خوام لگدش کنم،

بندازمش زیر پام و جفت پا بپرم روش...

ازش متنفرم....

     دیگه خیلی، خبیث و کثیف شده!

دیگه اونی نیست که من می خواستمش، عوض شده!

دیگه مثل قبل سفید نیست

آره...

خودمو میگم....

که دیگه مثل قبل با من یار نیست...

          می خوام بیخیال خودم بشم....

مهم واسه همه دوستام....

سلام اینو واسه همه دوستام مینویسم....

از وقتی که اومدم قشم به کسی نه میل زدم نه تلفن.....

حالا هر کسی شاکی هست ربطی به من نداره.....

اونایی که تو عالم رفاقت یه فرقی بین من و بقیه قائل بودند منم فرق قائل میشم و  تماس دارم باهاشون...

و اونایی که ادعا میکردند و میگفتن تو هم مثه بقیه.... خوب حالا چرا شاکین.... که من چرا تماس نمیگیرم..بود و نبود من که فرقی نمیکرد که....

من به اونایی که فرقی واسم ندارن..نه زنگ میزنم نه ایمیل.....ناراحتن می تونن خودشون تماس بگیرن....

اینو نوشتم جواب همه اون دوستایی که شاکین...

حق گله ندارن.....