-
هیچوقت به یک زن دروغ نگویید!
5 تیر 1387 12:47
اینم به مناسبت روز زن تقدیم به همه ی مردا چون واسشون حکم یه هشدارو داره و یه گوشه ی خیلی کوچیک از باهوشی خانوماست. هیچوقت به یک زن دروغ نگوئید ! مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم" ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت...
-
تو یک فرشته ای
4 تیر 1387 00:41
مادر دوستت دارم وقتی که تو ۱ ساله بودی، اون (مادرت) بِهت غذا میداد و تو رو تر و خشک می کرد ... تو هم با گریه کردن در تمام شب از اون تشکر می کردی! وقتی که تو ۲ ساله بودی، اون، بهت یاد داد تا چه جوری راه بری. تو هم این طوری ازش تشکر می کردی، که وقتی صدات می زد، فرار می کردی! وقتی که ۳ ساله بودی، اون، با عشق، تمام غذایت...
-
۲
1 تیر 1387 17:09
خدایم! هر جا که مرا می بری نزدیک خود نگاه دار. مباد که در هیچ کاری یاد تو را فراموش کنم. به درون رو می کنم و پیوسته با آگاهی از حضور مقدس تو زندگی کنم. بادا که هر روزم پیشکش عشقی به درگاه تو باشد.
-
من از گرما متنفرم م م م
1 تیر 1387 16:47
من دوباره برگشتم و تابستون هم شروع شد.
-
و به پایان آمد این دفتر
14 خرداد 1387 00:48
BLOCKED ته نوشت: ۱. ۲۴ساعت از آپ این پست گذشته دیدم نمی کشم حالا دارم اینا رو می نویسم. ۲. الان که دارم این و می گم بعد کلی نخوابیدن گریه کردن و فکر کردنه، نمی تونم از وبلاگم بگذرم، نه! نمی شه ۳. اگه می رفتم می گفتن کم اورد ولی من، نه! کم نمیارم، مهم نیست که الان میشناسنم، خوبیش به اینه که یه مدت همه سرکار بودن. بر...
-
خداحافظی
14 خرداد 1387 00:46
لوسیفر، آناستازیا، الناز، پریسا و اسماء (کُزت)(هم خونه ای هام) ، مامان ام،سرور،ماریه،نسرین، نادیا، صنم، اکرم(الناز)،حسنا و مهشید اون راحله که هیچ دل خوشی ازش ندارم.دخترای راهرو اصلی تو خوابگاه، Mr.X (که مث یه برادر بزرگ مواظبم بودن و پشتیبان من و نذاشتن که لحظه ای فکر کنم که اینجا تنهام)، آقای ناظری( که بی هیچ چشم...
-
پایان و یه پیغام
13 خرداد 1387 10:53
بی خیال کل قضیه شدم . ..
-
صاحب خانه ی ایده ال
10 خرداد 1387 12:36
دقیقا چهارشنبه بود من و لوسیفر خسته و کوفته ساعت 6 بعد از ظهر از دانشگاه اومدیم خونه، قرار بود یکی از همکلاسی ها که جزوه ریاضی لوسیفر رو گرفته بود کپی کنه و بیاره دم در خونه تحویل بده. موقع اومدنش من و لوسیفر که هنوز خسته ی دانشگاه بودیم و حال آرایش کردن رو نداشتیم هر دومون یه چادر انداخیم رو سرمون و رفتیم پایین، جزوه...
-
قلم نگارنده
9 خرداد 1387 23:00
این متن و یکی از دوستای خوبم واسم فرستاده و زحمت اسم این پست هم خود عزیزشون کشیدن متنو گذاشتم اینجا تا موندگار شه. midoonam har vaght miay mozooe bahs ma ahval porsi nist up kardane webloge shomast dara har hal har chi ke bashe man khanandeye goftare shoma hastam man ghalame daste shoma ra be har ja ke naghsh biavizad...
-
همون خبر مهمه
9 خرداد 1387 20:27
شرمندهااااااا باید خیلی زود تر اینو می نوشتم ولی خب نشد این متنم یکی از دوستان زحمتشو کشیدن و نشتن . خبرراجع به عروسیه ی امروز جمعه 27/2/87 هستش جشن پیوند 55کبوترعاشق 110 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قشم امروز جمعیتی اومده بود که من تو جشن های سالیان قبل ندیده بودم.این جشن خیلیا بودن. امین کمالی بیِِِِِِِِِسیم دسش...
-
آینده
7 خرداد 1387 09:35
میپرسم: چه کار می کنی؟ می گویی: به اینده فکر می کنم. میپرسم: اینده؟ میگویی: آ :آری، کاش ی : یک بار ن :نشان بدهی د : دوستم داری ه : همین! ته نوشت: ۱. خره این حرفه دلته ۲. الان خیلی خوشحالی نه؟!!!
-
اون راهب چی دید؟!!!
7 خرداد 1387 09:20
یک داستان عجیب لطفا آن را تا انتها بخوانید اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ » رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی...
-
یه پیشنهاد در حد تیم ملی
1 خرداد 1387 15:37
آقا جان مطمئن باش بهتر از اینجا رو نمی تونی پیدا کنی که خیلی خوب باشه حرفهای نگفته جایی که خیلی از حرفای نگفته رو گفته و یه جایی هست که . . . خلاصه برو بخونش و رای بده بهش. . . ته نوشت: ۱. اینم لینک واسه رای دادن http://night-skin.com/topblog ۲. مدیونید هااااااااااااااااااااااا
-
فلسفه ی مورچه ای
27 اردیبهشت 1387 23:17
هرگز تسلیم نشو، آینده را ببین، مثبت بمان و همه تلاشت را بکن. ته نوشت: ۱. این یه فلسفه ی فوق العاده ست که به امتحانش می ارزه. ۲. همیشه از تو خواهند پرسید: تقاضا کردی و نگرفتی؟!
-
؟
26 اردیبهشت 1387 22:54
توجه توجه به زوی در این مکان یه خبر مهم نوشته می شود بشتابید که غفلت موجب پشیمانیست بچه های قشم می دونن که جمعه ۸۷/۲/۲۷ قراره چه اتفاق مهمی بیفته پس منتظر باشید . . . ته نوشت: قلب شما در سکوت و آرامش ، به اسرار روزها و شبها شناخت می یابد ولی گوشهایتان در حسرت و آرزویند که آوای چنین شناختی را که بر قلبهایتان فرود می...
-
زن
20 اردیبهشت 1387 14:12
وقتی خدا زن را آفرید، او تا دیر وقت روز ششم کار می کرد . یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد: چرا اینهمه زمان صرف این مخلوق می کنید؟ خداوند فرمود : آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می خواهم در او بکار ببرم اطلاع دارید: او باید قابل شستشو باشد، اما نه از جنس پلاستیک، با بیش از دویست قسمت متحرک با قابلیت...
-
در ذهن درهم من
19 اردیبهشت 1387 15:21
بار ها و بارها شده که اومدم صفحه وبلاگمو باز کردم و خواستم چیزی توش بنویسم ولی نه، نشده. دستم به نوشتم نرفته، هیچ حسی نبود واسه نوشتن حرفایی که می خواستم بزنم یکی از دلایلش این بود که بعدش باید بشینی و واسه کلی از رفقا توضیح بدی که چرا این جمله رو نوشتی و ... . امروز دیگه دلو زدم به دریا گفتم بزار حداقل خودمو خالی کنم...
-
لحظه
7 اردیبهشت 1387 13:35
عشق ، مث بارون بهار همیشه بی خبر میاد.!!! ته نوشت: ۱.به هیچ سئوالی جواب داده نخواهد شد. ۲.التماس نکنید حتی شما دوست عزیز ۳.فکر بد هم نکنید، اتفاقی نیوفتاده
-
۱
3 اردیبهشت 1387 11:40
خدایا! رحمت تطهیر کننده ات را بر من فروببار تا سپید چون برف کوهستان شوم، تا با تمامی قلب، ذهن و روحم به تو عشق بورزم. و در جست و جوی فرصت یاری به دیگران باشم.
-
دودره بازی
31 فروردین 1387 22:35
امروزو جیم شدیم من و آناستازیا صبح زود ساعت ۱۰ بود یا ۱۱ با مشت و لگد اسما خانوم بیدار شدیم. خیلی دلم میخواست اینجا جریانات پیش اومده رو بنویسم ولی حیف که همشون امنیتی هستن فعلا هم که فضول زیاد پیدا کردم داشتم دنبال یه آهنگی واسه دانلودش میگشتم که به یه چیزی بر خوردم واسه خودم جالب بود می زارمش اینجا شاید واستون جالب...