-
جوونی
27 فروردین 1387 07:39
الان، دقیقا همین الان داشتیم چیپس با پنیر می خوردیم من و ابجیم و دختر داییم(شوهرشو فرستاد پی نخودسیاه-محل کارـ و خودش اومد خونه ی ما تا با ما همراه باشه) از ساعت ۶ تا الان همون بیداریم واسه خاطر یه چیپس پنیری. . . این خواهر نامرد من می خواست بعد رفتن من ترتیب چیپس پنیری ها رو بده که مامانی گفت: می خواین سر دختر من...
-
اُخیک
27 فروردین 1387 01:36
یکی بود یکی نبود،غیر از خدا هیچ کس نبود.روزی روزگاری، یک مرد خارکنی بوددر ((پرت آباد)) (توضیح مصحح:پایتخت ولایت غربت. یک روز که رفته بود برای خارکنی ،خسته شد ورفت کنار چشمه وقدری آب خورد وگفت :((اُخی!)) ناگهان اُخیک (سلطان هفت دریا)سر از چشمه در آورد وگفت:سلام بابا خارکن ،چه فرمایشی داری؟ بابا خارکن آهی کشید وگفت :ای...
-
چوپان دروغگو
27 فروردین 1387 01:13
بی تو من سرد و تنهام با تو من دور از غمهام با تو من هر شب هر روز همیشه غرق رویام بی تو من سرد و تنهام با تو من دور از غمهام با تو من هر شب هر روز همیشه غرق رویام همیشه خوبی, مهربونی تو میتونی از نگاهم عشقو بخونی تو میتونی, آره تو میتونی عاشق بمونی تو نباشی من میمیرم تو نباشی من میشکنم تو نباشی دربدر میشم و گم میشم توی...
-
من در چند روزی که نبودم
26 فروردین 1387 12:50
واسه گذشتن هفته ی پیش خیلی انتظار کشیدم ولی انگاری قصد تموم شدن نداشت ولی گذشت همه ی اتفاقاتو سعی کردم که بگم از جمعه میگم که پریسا اومد جمعه 16/1 از صبح بیکارم، فقط منو پریسا، بیکاری زده به سرم پاشدم کل خونه رو شستم( حموم، سرویس بهداشتی، آشپزخونه و گردگیری کردم) خلاصه خونه یه دسته گل شده بود، ناهار کوکو سبزی خوردیم و...
-
پاسخ
15 فروردین 1387 13:18
مرسی آقای احمدی که نظرت مثبت بود راجع به وبلاگم و اما پاسخ شما در باره ی اینکه هر جایی عیبی داره و گل بی عیب خداست گفته بودین که دانشگاه قشم رو با جاهایی مث رودان و لنگه و . . . مقایسه کنم نه با تهران و شیراز و اصفهان دوست من من اگر گله و شکایتی داشتم از کمبود امکانات دانشگاهمون نبود از مهندسی غلط ساختمون فنی نبود که...
-
درد میکنه. . .
13 فروردین 1387 17:46
نوشتنم نمیاد خب چیکار کنم حالا این شعر رو داشته باشید تا بعد چرت و پرتامو رو کنم و عجب حادثه تلخی بود: لحظهای که وجدان من از کار افتاد... و چه سخت و عذابآور بود!!! بزمهای مرگ و عذاب سلسله تلخِ حماقت٬ تردید!!! هفت روز پی در پی: ناخن حادثه را دعوت پهنه صورت کردم... مهمان را سیر از دل آتش زده خود کردم... سیراب ز خون...
-
تعطیل است.
7 فروردین 1387 17:55
- ته نوشت: ۱.اصرار به توضیح دلیلش نکنید حتی شما دوست عزیز. ۲.خودم بر میگردم. ۳. امروز ۱۲/۱/۸۷ هست که دارم این قسمت ۳ رو می نویسم اگه دوست داشتین بدونین که این چند روز کجا بودم برید به آدرس www.bichareh-man.blogfa.com این چند روز وقت آپ کردن ندارم ولی آبجیه گلم زحمتشو کشیده. فعلا بدرود
-
عشق کیریزیلایی
6 فروردین 1387 13:21
عشق ... لحظه ی دو نیم کردن سیب است که نگران نباشی چگونه تکه ی بزرگتر را برای خودت برداری
-
مامان ام و لوسیفر
6 فروردین 1387 02:38
دیشب مامان ام و لوسیفر اومدن خونمون عید دیدنی حیف که آناستازیا نبود بعدش باهم رفیم بیرون، ای کیف داد. . . ولی حیف که آناستازیا نبود رفتیم هیوا واسه عصرونه و تا اونجا که لحقوممون جا داشت چپوندیم توش..... ولی حیف که آناستازیا نبود. . . ته نوشت: ۱. جای هیشکی خالی نبود جز آناستازیا. . . ۲. دل همتون هم بسوزه جز آناستازیا....
-
کیریزیلای تنها و غمناک
4 فروردین 1387 22:02
دلم واسه مامان ام و خواهرام لوسیفر و آناستازیا تنگ شده............. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا کی این تعطیلات تموم میشه و بشه که من می خوام خانوادمو ببینم.... کی میشه دوباره من و لوسیفر و آناستازیا و مامان ام بعد کلاس مبانی الکترونیک ساعت 10 صبح...
-
هو باد گنو
3 فروردین 1387 17:58
داریم میریم هوباد(آبگرم) گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنو پ.ن 1.(تو جاده با آهنگ بالاشهری علی موسی زاده) حالا شهر خو وِلی کِ بالاشهری سر وا سر چُوکُنی کِ بالا شهری اَشــو ...اَشــو..کیکنگ...کیکنگ.... 2. شام فقط هواری میگ و ترشی انبا و بس.
-
عقد کنون
2 فروردین 1387 23:56
امشب عقد کنون دخترِ دختر عمویِ مامانم بود با برادر ِزنِ پسر داییم.
-
دقیقه ۹۰
1 فروردین 1387 01:55
سال ۸۶ هم داره در میره امیدوارم سال ۸۷ یه حالی بمون بده نظر شما سال موش سال خوبی میتونه باشه؟ براتون سالی سراسر خوشی همراه با مسرت و شادمانی و شادکامی و برای دختر پسرای دم بخت زن و شوئرای خَشَنگ آرزومندم...... کتک خورشم ملس باشه . شوخی کردم مشغول باشین درساتونم بخونین. ببینین من چی شدم اونوقت شما چی؟ دعام یادتون نره...
-
عیدتون مبارک
29 اسفند 1386 01:34
ز کوی یار می آ ید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی این بار می خواهم هفت سین عید را با یاد تو بچینم سبزه را با یاد روی سبزه ات سمنو به یاد شیرینی لبخندت سایه دانه به رنگ چشم هایت سرکه با یاد ترشی مهربانیت سیب با یاد تردیه گونه هایت سکه با یاد درخشش قلبت سیر با یاد تندی کلامت با همه خوبی ها و بدی...
-
۴شنبه سوری
28 اسفند 1386 23:48
خب اینم چهار شنبه سوری امسالمون بعد دو، سه سال امسال و موندم خونه، تو حیاطمون اتیش روشن کردیم. پریدیم از رو آتیش و کلی حال و صفا....جا هیچکدومتونم خالی نبود... عجب آتیشی بود، و بعدش سیب زمینی ذغالی خوردیم، خیلی وقت بود که سیب زمینی ذغالی نخورده بودم... دختر خالم و شوهرش و بچه شم بودن و کلی هم سمبوسه خوردیم (از سمبوسه...
-
تا حالا شده
27 اسفند 1386 13:16
تا حالا شده یه قرون ته کیفت نباشه و ولی بازم شام با رفقا بری بیرون؟ خب من رفتم، یه شب در عین بی پولی با تمام اعتماد بنفس رفتیم پلاژ سیمین، فرداش واسه دانشگاه رفتن پول نداشتیم یکی هم نبود این وسط بگه شما ها که پول ندارین شام بیرون خوردنتون مال چیه؟!!! تا حالا شده واسه اینکه تنها خونه نباشی مجبور شی سر کلاس تمام دوستات...
-
زندگی خوشگله
23 اسفند 1386 23:53
هر کسی رو که دیدم داشته می نالیده از سختیه زندگی و گفته که: تلخه، سخته، سر ناسازگاری داره ، زندگی مرد می خواد و ..(کلی گله و شکایت دیگه) ولی من با اینکه با مامان تو خونه زیر یه سقف دارم زندگی می کنم، حتی هفته ایی یه بارم با هم صحبت نمی کنیم جز سلام و خداحافظ و بیا غذاتو میوتو بخور. با اینکه تو عالم خواهری واسه آبجیم...
-
آخرش همینه....
19 اسفند 1386 15:06
من رفتم، تنهای تنها.........
-
حرف هایی که بالا آوردمشون
18 اسفند 1386 10:54
فکرش مثل خوره افتاده به جونم.... بد داره مغزمو می خوره....خب فراموش کردنش سخته....(اصلا مگه قراره فراموش بشه). الان خیلی فکرا تو سرمه...فکرم همه جا هست جز اون جایی که باید باشه(منظورم درس). *** حرفایی که پشت سرم زده میشه اونم کسایی که دوستمن، هم خونمن، رو میشنوم، همش به این فکر می کنم آخه من اگه بد بودم چرا واسه...
-
آرزو
16 اسفند 1386 23:32
داشتن آرزو های خوب تو این دنیا چیز خوبیه، ولی. . . بوی شاش میده.