ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 |
سلام
از فردا امتحانام شروع میشه به مدت...(حساب نکردم جند روز میشه) ولی تا ۲۴ دی طول میکشه
تا اون مدت من نمی تونم بیام نت ...و این یعنی اینکه این وبلاگ تا اون موقع آپ نمیشه،
هر چی اتفاق هم بیوفته تو این مدت همه رو جمع میکنم و همشو یک جا واستون مینویسم...
فقط واسم دعا کنید با این امتحانای پشت سر هم من جزءجمع خاک بر سران نباشم که تو تعطیلات آخر ترم از مسافرت خبری نیست...
پس تا اطلاع ثانوی این وبلاگ بروز نمی شود.....
لطفا التماس نفرمایید
دیشب یلدا بود....
اولین یلدایی که من توی خوابگاه با بچه ها گذروندم ، پارسال شب یلدا من خونه بودم، همه بودیم حتی بی بی ماهو.
دیشب دور هم جمع شدیم، من، صفیه، مرسده، رحیمه وزهرا البته رحیمه رو با تهدید از پای کتاب، دفترش بلند کردم اوردم. میگفت درس دارم ، منم گفتم حالا بزار جای ۲۰، نوزده بگیری، و کلی تهدید که نمیشه نوشت....
هندونه ،آجیل ، دو ، سه نوع ژله ، انارو میوه و آش و فال حافظ و فال قهوه....
اینا همه دارایی ما بود واسه شب یلدا....خب یه شب یلدای دانشجویی چیز دیگه هم نمیشه ازش انتضار داشت....
قرار بود که زود تمومش کنیم و بریم سر درس و مشقمون ولی نمی دونم چرا تا خود صبح نشستیم وفرداش من و مرسده و زهرا هم امتحان روخوانی قرآن داشتیم
امتحان هم عجب حالی داد ....
ولی یه چیز ...
این خوشی که من دارم تو خوابگاه رو هیچ کسی نداره و می دونم که هیچ کسی هم شب یلداش به خوبی شب یلدای من و دوستام نبوده .....
ما داریم میریم بهشت ....
ادامه از بحث زندان فردوسی....
آقا جان ما همگی( اهالی خوابگاه دختران فردوسی) داریم میریم بهشت....چه جوری؟!!! الان میگم...
آقای حراست و آقای مسئول خوابگاه، لطف کرده اند و راه پله ی خوابگاه ما رو از راه های دیگر مجتمع جدا فرموده اند اونم توسط یک در آهنی که هرگز باز نخواهد شد...
آقایان فرمان داده اند که کسی بدون مقنعه حق خروج از خوابگاه رو نداره....
تازه آقایان صاحب نظر قصد دارن که روی تمام بالکن ها ایرانیت بکشن...(یک سگ دونیه باکلاس و شیک).
خــــــب دیگه با این تفاصیل کسی دیگه نمیره جهنم...
دختر بدای خوابگاه ما دیگه راهی برای بد بودن ندارن....
یعنی اینکه دیگه اصلا نمی تونن کارای بد شونو از ساعت ۷صبح تا ۹:۳۰ شب انجام بدن، دیگه نمی تونن که شال یا روسری بزارن تو کیفشون و بیرون عوضش کنن و اصلا دیگه نا محرمی نمی بینتشون چون شبای ۵شنبه و جمعه خروجی نمیزنن و نمی رن خونه دوست پسراشون...
نه...اصلا... نمیتونن دیگه انجام بدن چون رو بالکنا ایرانیت هست و راه پله هم که جدا شده و بعدم مقنعه بیرون رفتن هم که ممنوع.....
خب دیگه....
کاری با من ندارید....
من رفتم .... بهشت